تاريخ انتشار: 12 آبان 1401 - 08:30
پروفسور فرهود گفت: من هر روز ساعت ۶ صبح از خانه بیرون میآیم و به کلینیک میروم. وقتی از منزل خارج شدم دو نفر با لباس تیره، مثل همین افراد معروف به لباس شخصیها، آمدند جلوی ماشین. گفتند ما سوار ماشین شما بشویم. وقتی سوار ماشین شدند و من شروع به حرکت کردم در میانه راه مسیر را تغییر دادند و کمی جلوتر که رفتیم از من خواستند که در صندلی عقب ماشین بنشینم و یکی از خودشان مشغول به رانندگی شد.
مطلب کامل را دنبال کنيد
نظرات کاربران
آخرین اخبار
- بدون انگلزدايي اقتصاد، جراحي اقتصادي پزشکيان امکانپذير نيست
- سرکار گذاشته شدن سالمندان توسط شهردار بوشهر
- پروژه راهآهن بوشهر- شيراز؛ وعدهها در دوراهي عمل و انتظار
- آقاي رئيس جمهور، به وعده خود براي رفع فيلترينگ عمل کنيد
- مهدي طارمي، پنجرة معرفي استان بوشهر در اروپا
- وفاقشکني نفتيها عليه مديريت استان بوشهر
- از افول ستاره «رصدخانه مهر» جلوگيري کنيم!
- چالش انتصاب استاندار بومي؛ براي توسعه استان بوشهر!
- به ياد سی سال دوران خوش معلمي
- پرواز با اژهاي، پرواز بدون اژهاي
- کمبود امکانات درماني استان بوشهر، مردم را آواره غربت کرده
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
پربیننده ترین