طراحی سایت
تاريخ انتشار: 25 تير 1393 - 07:25

فراز و نشیب های سیاسی در کشورهای ترکیه ، مصر و عربستان سعودی که رقیبان سنتی ایران هستند و هم اکنون هریک دستشان در حنای پر رنگ است، شاید بتواند شانس پیش افتادن ایران بر رقیبان باشد. گمان می رود که غربی ها تا حدودی به این واقعیت نیز پی برده  باشند. ..

شرار سرب داغ پرده داران تاریکی در عراق

دکتر محمود دهقانی

 

 

فراز و نشیب های سیاسی در کشورهای ترکیه ، مصر و عربستان سعودی که رقیبان سنتی ایران هستند و هم اکنون هریک دستشان در حنای پر رنگ است، شاید بتواند شانس پیش افتادن ایران بر رقیبان باشد. گمان می رود که غربی ها تا حدودی به این واقعیت نیز پی برده  باشند. 

با درگیری های خیابانی و اعتراض های سیاسی در ترکیه، سنگلاخی بر سر راه سرعت ورود این کشور در گرفتن سهمی در خاورمیانه انداخته شده و مصری ها نیز پس از درگیری های خونین و خشونت بار پس از حسنی مبارک ، با روند درگیری ها سرگرم اند. 

عربستان سعودی نیز دلواپس تاج و تخت با بروز نا آرامی ها در استان نفت خیز قطیف وحرکت های سیاسی با پشتیبانی های جهانی حقوق زنان در گیر است. در میان این سه رقیب سنتی، عربستان بشدت نگران است و با کمک کشورهای کوچک خلیج فارس و پرداخت مخارج هنگفت تهیه سلاح و نگهداری و آموزش گروه های مسلح در پی کم کردن قدرت منطقه ای ایران برآمده است. 

از این رو خود را به آب و آتش زده و گاه ژست دوستی از طریق مسالمت آمیز با ایران نیز می گیرند. هم پیمانان عربستان هنگامی که دریافتند در سوریه کار سرنگونی بشار اسد با پشتیبانی ایران چندان ساده نیست در پی کشاندن درگیری ها به نزدیک مرزهای ایران با عراق افتاده اند. عراق در روزگار عبدالکریم قاسم و حسن البکر ماشک دماغ ایران بود و پس از سرنگونی رژیم  پان عربیستی صدام حسین این کشور برای ایران از اهمیت برخوردار است، چرا که عراق نه تنها با ایران از نظر تاریخی و فرهنگی سرنوشتش گره خورده ، بلکه به هر روی در نخستین حمله  تازیان به ایران نیز راه ورود سپاه عرب  به سرزمین ما بوده است.

این نوشتار برای بررسی گسترده تاریخی و برملا کردن دست های پشت پرده موج نو یورش گروه ها در عراق، سوریه، یمن و افغانستان نیست. اما با اشاره ای کوتاه به روزگار کنونی، نقبی به رویدادها و پیشینه درگیری اعراب با ایران زده خواهد شد که این بار  به نوعی با توطئه جنگ سنی با شیعه در کنار مرزهای کشور به ماجرا جوئی پرداخته اند.

 

 سازمان های مسلحی که بی رحمانه و با خشونت همه چیز را به آتش می کشند و در سوریه جهان شاهد نابودی آثار تمدن دیر پای آن کشور بود،  هم اکنون پیشینه نگاران و فرهنگ دوستان جهان را دلواپس تمدن میان رودان (بین النهرین) کرده است که مبادا به گونه مجسمه بودا در بامیان افغانستان نابود شوند. در میان این دسته های خشونت طلب  گروهی یادگارهای باستانی سوریه و عراق را از راه ترکیه  به دلالان بازارجهانی به فروش می رسانند. 

سازمان فرهنگی یونسکو در این مورد به باستان شناسان، موزه ها و فرهنگ و تمدن دوستان جهان هشدار داده است. از چشم اندازسیاسی نیز آگاهان این گروه ها را بازوی فشار پارو کنندگان ثروت نفت در منطقه خاورمیانه ای می دانند که زنان اجازه رانندگی و رای ندارند و از شاهدخت و گدا در پستوهای خانه نگه داشته شده اند. 

دسته کوچکی که دلواپس آینده سیاسی خود شده اند برای ماندن بر تخت فرمانروائی، همچون زنبور دود خورده بر روح و روان مردم منطقه نیش می زنند و با گشودن کیسه های دولار، جوانان ورزیده ای که می توانند با فراگرفتن دانش مشعل تاریکی هزاره ها در منطقه و جهان شوند را در دسته ها و گروه های گوناگون از منطقه و گرداگرد جهان جمع کرده و با ریخت و پاش ملیارد ها دولار، در سر پر شور این جوانان تعصبات قومی و دینی قرون وسطائی  فرو می کنند و به قتلگاه می فرستند.  این دسیسه ها در گذر از چشم انداز سیاسی آن  یادآور تلخ گذشته های تاریخی نیز هست که جا دارد ایرانیان از شیعه و سنی و هر اندیشه و مسلک و مرام، این بار به آن ژرف بنگرند.

 سربرآوردن گروه های بی نام و نشان بر پلکان هزاره سوم در خاورمیانه  برای هر انسانی با هر اندیشه و مرام از هر کشوری در جهان پرسش برانگیز است که چرا اندیشمندان خاورمیانه با درایت و گفتگو و با پیمان  همگانی در امور سیاسی و کشورداری، سدی بر سیل جویبارهای پر خون برادر کشی نمی بندند و با سکوت آنان، سازمان های خشونت طلب و بلند گوها این برادر کشی ها را جنگ سنی با شیعه قلمداد می کنند تا جنگ بین کشورها در منطقه شعله ور شود.

پس از انتخابات در سوریه ، عراق و افغانستان که برخی از رسانه های جهانی گزارش دادند ناظرانی بین المللی نیز در آن کشورها به گونه ای  نظارت داشته و آن را پوشش دادند و شبکه های جهانی تصاویری از صندوق ها و انتخابات به جهان فرستادند تا  تمرین دمکراسی شود و نوزاد انتخابات راه رفتن  را در خاورمیانه آغاز کند، کبریتی به روان آشفته کاخ نشینانی که همچون مار از پونه دمکراسی در هراسند زده شد. در افغانستان انگشت رای دهندگان را قطع کردند تا هیچوقت هوس آزادی و انتخابات نکنند.

در سوریه  نیز مردم با ترس و دلهره زیر شلیک تیر و خمپاره  به بشاراسد رای دادند تا  بارکش غول بیابان نشوند  و حتا تامین کنندگان برادرکشی نیز که ملیاردها دولار خرج کردند تا اسد را براندازند ، در زیر نگاه سنگین افکار عمومی ملت های خود و جهان کمر خم کردند و موعظه قطع درگیری در سوریه سر دادند و می خواهند از دامی که در آن درغلتیده اند، خود را بیرون بکشند اما غافل از آن بودند که گرگور در دریای خون مانده و صیاد رو به سوی گوشه دیگر مشرق نهاده است.

 پس از آن چیزی نپائید که کابوس در تالارها طنین انداز شد و ناقوس واژگونی   در پستوها ی در بسته ، به صدا درآمد و آن ها همچون زنبور دود خورده ،  گروهی را که یک شبه قارچ گونه  کنار دجله و فرات پرورانده بودند با ستونی از ماشین های جنگی " تویوتا "ی بدون شماره و اسلحه های پول حراج نفت به میدانی تازه در عراق فرستادند.

 

برق آسا نخست موصل و پس از آن  زادگاه صدام،  تکریت تسخیر شد. ارتشی های عراق که پس از تسخیر آن کشور به دست امریکا به مدت ده سال آموزش داده شده بودند تا از تمامیت ارضی دفاع کنند،  از جلو این گروه به سادگی  کنار می روند  و آن ها با خیال راحت با آگاهی از فقدان دفاع هوائی عراق، وارد شهر ها شد ه و کشتن مردم بی دفاع را بی رحمانه همان گونه که مردم جهان دیدند به نام  اسلام آغاز نمودند که برای هر انسان آزاده خاورمیانه از سنی و شیعه و یا از هر دین و آئین و ایدئولوژی در چهار گوشه جهان باور نکردنی  و چندش آور است. بویژه که این گروه های "هنده  جگر خوار" صحبت از اسلامی بر زبان می آورند که پس از خاورمیانه می خواهند آن را به سراسر جهان نیز هدیه کنند. ۱

 

با نام اسلام و عدالت،  پیشرفته ترین ابزار جنگی را به دست جوانان دادند تاخاورمیانه را به خاور جنون تبدیل کنند. آنچه امروز در عراق، سوریه، یمن و دنیای عرب می گذرد ریشه در عقده های تاریخی دارد که اگر برای واکاوی آن نیشتری به دمل درد آور روزگار ساسانی و هجوم اعراب به ایران بزنیم، شناسنامه باورهای همه خرد و ریزهائی که با پول نفت تازه به دوران رسیده ها  در روزگار کنونی به جان ملت های خاورمیانه افتاده اند بیشتر روشن خواهد شد.

اگر پرتو فانوس تاریخ را بر هزاره تاریک جزیره العرب بیفکنیم در هوای پر شرجی و دم کرده صحرائی آن سامان زندگی بدوی با صحراگردی ادامه داشته  و کمبود آب و سبزه  در شنزارهای فراخ ،آن ناحیه را از فرهنگ و تمدن شهر نشینی بی بهره کرده بود. هرچند شهرهائی چون مکه و طائف و یثرب بر سر راه داد و ستد بازرگانی بودند، اما از حاشیه آن سوی خلیج فارس از نواحی کوهستانی یمن و عمان تا در نزدیکی شام و میان رودان شهرک هائی وجود داشتند. تنها شهر طائف که بر سر کوهی قرار داشته و  همان گونه که  در سفرنامه ناصر خسرو آمده، تا سال ۴۴۲ هجری قمری برابر با ۱۰۵۰ میلادی با ۱۲ فرسنگ  فاصله تا مکه ، شهرکوچکی بوده که دیواری به دور خود داشته و دارای بازار کوچکی نیز بوده است.۲

 در گذر از پاره ای نقاط که اندکی آب و سبزه داشته است و آبادی هائی که بر سر راه کاروان بوده،  تا چشم کار می کرد سراسر شن زارهائی بود که گاه در غیبت بادهای موسمی کومه و کپرهائی پدیدار می شده  و صحرا نشینانی عبوس و غمزده با چپیه و عگال غبار گرفته، بر کوهان شتر می نشستند و برای نیاز زندگی روزمره خود با خنجر در پی غارت و چپاول از هر جائی که زورشان می رسید روزگار می گذراندند. مصادره زنان پس از خونریزی ها و قتل همسر و کودکان، شادی و دست آورد راهزنان بود.  هرچند کشورهای قدرتمند آن روزگار برای حفظ کاروان های بازرگانی از آن ها استفاده می کرده اند، اما فرمانروایان بزرگ باستان  در مصر، بابل، ایران و روم  برای استیلا بر صحراهای فراخ بی آب و گیاه ، به آن ناحیه  چشم نمی دوختند.۳

در روزگار شکوه و جلال ساسانی که امپراتور روم در برابر شاپور دوم زانو زد ، اعراب رو به سوی خوان پر زنگ و سفره سرشار بارگاه کسرا می نهادند. تا پیش از حمله اسکندر به ایران  "بیابان عرب در زمره سرزمین هائی بود که به داریوش شاهنشاه ایران تعلق داشت. از آن پس نیز، سران و پیران قوم، بر درگاه پادشاهان ایران در شمار پرستاران و فرمانبرداران بودند." ۴ 

بادیه ها و شنزارهای بی آب و علفی که در آن نشانی از کالا و بازرگانی نبود ناخواسته سدی بر شبیخون خنجر به دستان شده و این بار خود با یکدیگر به جنگ و ستیز برخاستند. شجاعت در غارتگری بود و کم کم به سوی شهرک ها نیز هجوم برده  و بر پایه نوشته "ابن خلدون" سنگی را از بن عمارت بر می کندند تا زیر دیگ بگذارند یا آن که تیر سقف را بیرون می کشیدند تا زیر خیمه نصب کنند. با پیچیدن آوازه خوان نعمت و پیش از آن که شاپور ذوالاکتاف چشم بر جهان بگشاید، "برخی از آن ها به بحرین  و کناره های دریای پارس به غارت آمده بودند."۵

در روزگار پادشاهان هخامنشی، ایرانیان بر یمن و نواحی شمال عربستان ، سومالی و حبشه فرمانروائی داشته اند. هرودت  پیشینه نگار یونانی اشاره دارد: " بر سنگ نبشته نقش رستم از نام عربستان، حمیر، عدن و حبشه در شمار کشورهای فرمانبردار و خراج گزار یاد شده است.او همچنین می گوید: هنگامی که سپاه کمبوجیه پادشاه هخامنشی  رو به مصر لشکر برد ، اعراب را واداشت تا در بادیه سر راه، برای سپاه آب تهیه کنند و در برخی از جنگ هائی که سپاهیان ایران با سپاهیان یونان داشت نیز اعراب جزو سپاه ایران به شمار می آمدند."٦ 

در آن روزگار شکی نبود که اعراب در آن ناحیه بدون چون و چرا با زندگی بدوی خود و به دور از فرهنگ شهر نشینی روزگار می گذراندند و شهرک هائی نیز در کنار بادیه در سایه تمدن های روم و ایران پا گرفته بود. نشانه های باستانی ایران در کشور یمن گویای این حقیقت و پیشینه این گفتار است که  این سرزمین با نفوذ ایران رونق داشت. یمن  که از نواحی دلپذیر جزیره العرب بود، در متون ادبی فارسی بویژه  در شاهنامه فردوسی از آن با نام هاماوران به زیبائی و دل انگیزی یاد شده است.

در روزگار پایانی ساسانیان که از یک سو جنگ با رومیان شدت گرفته بود در یمن اختلاف های دینی پدیدار شد. در سرزمین یمن برومی ها و زنگی ها مجال دخالت در هاماوران دادند و از آن روی رابطه ایرانیان با هاماوران بیشتر از پیش شد و از انوشیروان طلب کمک کردند.

از سوی دیگر بازرگانان هاماوران کالاهای هند را از یمن به حبشه و پس از آن به مصر می بردند و این کار عرب ها را خوش نیامد  و در راه بازرگانی حبشه و رومی ها سنگ اندازی می کردند. زنگیان در یمن دارای کلیسا بودند و عرب ها (تازیان) کلیسای آن ها را  ویران می کردند که بازگوئی  پیشینه آن در این  نوشتار نمی گنجد اما یادآوری این نکته بی جا نیست که داستان ابرهه و اصحاب فیل از همان جا پدید آمده است.۷ 

از سوی دیگر، از پیشینه رویاروئی ایران و روم شواهدی در دست است که رومی ها از غسان در کنار شام پشتیبانی می کردند و پشتیبانی ایران  از حیره در نزدیکی کوفه در عراق نیز در پاسخ به امپراتوری روم بود. هر چند برخی افسانه ها ، آن را به بخت النصر نسبت داده اند اما وجود یهودیان در آن روزگار و پشتیبانی از آن ها شاهد دیگری بر استیلای ایرانیان بویژه در روزگار خاندان "لخم" بوده است که در آن قلمرو پس از آن نیز یهودیان همچون روزگار هخامنشی مورد پشتیبانی پادشاهان ساسانی بوده اند. از داستان های افسانه گونه ای که از روزگار لخم به گونه قصه عشقی اشاره شده سرگذشت ساقی یک میخانه است که "عدی" نام داشت و صدام حسین رئیس جمهور پیشین عراق نیز احتمالا اسم فرزندش عدی را از آن افسانه تاریخی برگرفته بود.٨

پس از سست شدن و غفلت سیاسی اشکانیان بود که اندک اندک اعراب در نزدیکی فرات در قسمتی از عراق دسترسی پیدا کردند. هر چند همان گونه که پیش از این یاد آوری شد اعراب به زندگی بدوی ادامه می دادند، اما در کنار دجله و فرات برخی از آن ها به کار کشاورزی پرداختند.

در پایان روزگار اشکانیان گذشته از حیره که زیر چتر حمایت تیسفون بود سرزمین یمن نیز زیر چتر ساسانیان قرار داشت. در سایر سرزمین های عرب دولتی بر سر کار نبود و بیشتر برای درآمد و زندگی همان گونه که پیش از این گفته شد، شبیخون می زدند. اما از سوئی دولت ساسانی نیز با همه شکوهی که داشت رو به پریشانی رفت و  دخالت  مغ ها در امور سیاسی کشور، کار را به تباهی کشانده و  موبدان غرق در دروغ و ریا و رشوه شده بودند. تلاش مانی و پس از او مزدک  نیز کارساز نشده بود و سر انجام کشور بیشتر رو به تباهی رفت.

در آن گیرودار نابخردانه مجال برای هر پیش آمدی مهیا شده بود. چرا که به گواه درازنای تاریخ ایران شوربختی ها روزگارانی فرا رسیده اند که در کشور چپاول و دروغ وخودخواهی و بی توجهی آغاز شده است. در سایه آن آشفته گی ها که سالیان سال ادامه داشت و جلو آن سد نمی شد اعراب به طمع افتادند و در کنار حیره تا حاشیه دجله،  با آن که  در هراس از جنگ با ایران بودند، تمامیت ارضی ایران را تهدید کردند. 

هنگامی که لشکریان عرب (تازیان) سد سر راه خود مهران مهرویه سردار ایرانی را شکست دادند، در حیره دو بار با مرزداران ایران درآویختند. پس از آن در آن سوی فرات نیز با ایرانیان در افتادند. اما آن ها نتوانستند پیروز شوند و گزارش آن به مدینه رسید. از سوئی در ایران آنچنان دخالت مغ ها در تار و پود کشور ریشه دوانده بود که مردم از فکر مرزها بیرون آمده به ستم های درونی سرگرم بودند. باز در همین آشفته بازار ملی در درون کشور بود که  پس از  فرماندهی سعد وقاص قبایل بادیه به قادسیه که پشت آن دروازه امپراتوری ایران بود کشانده شدند. قادسیه شهری در پنج فرسنگی کوفه بود. پیشینه نگاران می گویند ابزار جنگی عرب به گونه ای بود که سربازان ایرانی به آن خندیده بودند و آن را به دوک نخ ریسی زنان تشبیه می کردند.

 

  پس از زد و خورد اعراب با سپاهیان ایران، کشور بزرگ دارای پیشینه و فرهنگ  در اوج دخالت و بی اعتنائی سیاسی موبدان و مغ ها ،  تسخیر شد و ما را مردمی کردند که امروز هستیم و خوب و بد آنچه کردند و آنچه هستیم در مجال این سخن کوتاه نیست اما: " خشونت و قساوت عرب نسبت به مغلوب شده گان بی اندازه بود."٩ 

اینک در پلکان سده بیست و یکم هزاره سوم باز ایران در برابر دسیسه هائی قرار گرفته که این بار با پشتیبانی دولارهای باد آورده و رنگ و بوی مذهب و نفاق بین سنی و شیعه می خواهند منطقه را با حضور سازمان ها و جوانانی که به کار گرفته اند به جدال با ملت ایران برای گرفتن امتیاز وادارند. اما این بار جای آن دارد تا با پرهیز از هدر دادن زور بازوی ملی، در این شطرنج با اندیشه ملی در کارزار بادیه دشمنان را مات کرده و از اشتباه مغ ها و موبدان روزگاران پیش درس گرفته شود و با حضور شیعه و سنی ایرانی و همه اقشار و ادیان و ایده و مرام در کشور و پایان دادن به حصر دگراندیشان و گشودن درهای زندان و رهائی زندانیان و آزادی های بیشتر سیاسی و جلوگیری از ریخت و پاش و دست کشیدن بر سر و روی تهی دستان درون کشور که شمارشان کم نیست، رویای سوداگران منطقه ای و جهانی نقش بر آب شود. آنچه در سوریه، یمن، افغانستان و عراق می گذرد نشانه روشن سراب پرده داران تاریکی و فتنه انگیزان مست از درآمد نفت است که دیر یا زود شرار سرب داغ آن، کاخ ها را نیز نشانه خواهد گرفت.

پانوشت ها:

۱-حمزه بن عبدالمطلب کسی که با پیغمبر اسلام به مدینه مهاجرت کرد در غزوه احد به دست وحشی  در سن ۵۷ سالگی کشته شد. می گویند جگر حمزه را وحشی نزد هند دختر عتبه زن ابی سفیان مادر معاویه برد و او از کینه ای که داشت جگر را جوید و به هند جگر خوار معروف شد. 

۲-"سفرنامه ناصر خسروقبادیانی مروزی" به کوشش دکتر محمد دبیرسیاقی. انتشارات زوار. ص ۱۴۰

۳-دکتر عبدالحسین زرین کوب. "دو قرن سکوت".انتشارات امیر کبیر. صص۱۲-۱۳ 

۴-زرین کوب. "دو قرن سکوت".ص ١۱

۵-زرین کوب. "دوقرن سکوت". ص ۱۳

٦ -دو قرن سکوت. صص ۱۳-۱۴- ۲۱-۲۰ 

۷-نگارنده در حین بررسی پیشینه رویدادها و درگیری با زنگیان به مطلبی برخوردم که در مورد "اصحاب اخدود" در افسانه ها آورده اند: ذونواس پادشاه هاماوران از رشک و خشمی که بر زنگیان داشت، آئین یهود آورد. در گودال بزرگی آتش افروخت و در حضور جمعی از یاران خود ۲۰ هزار نفر از مسیحیان را همراه با انجیل هایشان در آتش سوخت. شکایت به قیصر برده شد و قیصر دوری راه را گوشزد کرد اما از حبشه برای رویاروئی با ذونواس سپاهی فراهم شد. 

ذونواس خود را به دریا افکند و ناپدید شد...نگاه کنید به صفحات ۱٦٩-۱۷۰ مجمل التواریخ. خواندن این موضوع نگارنده را یاد رویدادی مشابه در روزگار "فرناندو و ایسابل" در اسپانیا انداخت که در حضور سران کلیسا جشنی به پا شد به نام  "اتودفه" که واژه ای پرتقالی در شبهه جزیره ایبریکا است. در آن جشن چون پیراهن خونین مخالف باور کلیسا بود در حضور ژنرال "تورکه مادا" یهودیان و مسلمانان رابه آتش می انداختند...نگاه کنید به "جستاره هائی از تاریخ" نوشته: احسان طبری.

 

٨-در پیشینه داستان های عربی، نخستین امیر حیره از خاندان لخم ، عمروبن عدی نام داشته که راست و ناراستی آن در پرده ای از ابهام است. گفته اند ابن جذیمه در نزدیکی حیره فرمان می راند که  در موردش افسانه های بسیاری گفته شده . یکی از آن ها این است که در بزم بنی لخم ساقی بزم، نامش عدی بوده که چون خوش اندام بود خواهر جذیمه "رقاش" عاشق او می شود. عدی چون جرات خواستگاری نداشته به توصیه رقاش که پدر را در نوشیدن شراب خوب می شناسد، از عدی می خواهد با ریختن شراب در جام پدر، در حال مستی رقاش را از او خواستگاری کند. او این کار را می کند وجذیمه می پذیرد، هنگامی که مستی از سر جذیمه می پرد، زیر قول خود می زند اما دیگر کار از کار گذشته بود. این خلاصه آن داستان افسانه ای عربی است.

 

٩-دو قرن سکوت. صص  ۷۳-۴۳

 

 

برچسب ها:
محمود دهقانی

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: