تاريخ انتشار: 30 تير 1393 - 22:04
ما روزنامه?نگاريم؛ مي?نويسيم، خطبه نمي?خوانيم! به زبان قلم سخن مي?گوييم نه به زبان قدرت. هر چند كه زبان اهل قدرت را به خوبي مي?شناسيم. قاعدتا شما نيز بايد به زبان اهل قدرت سخن بگوييد چرا كه رييس?جمهور به عنوان وكيل همه ملت نماد قدرت و مشروعيت و اقتدار ملي است اما دريغا كه با شما هم به زبان قدرت سخن مي?گويند؛ تهمت مي?زنند و تهديد مي?كنند! پس اجازه دهيد با شما همزباني كنيم و نه خطاب به شما كه خطاب به همان اهل قدرت با زبان اهل قلم سخن بگوييم...
خطابه?يي در روزنامه?نگاري |
|
ما صاحبخانه?ايم ، نه مستاجر
|
|
محمد قوچاني
آقاي رييس?جمهور
سلام
ما روزنامه?نگاريم؛ مي?نويسيم، خطبه نمي?خوانيم! به زبان قلم سخن مي?گوييم نه به زبان قدرت. هر چند كه زبان اهل قدرت را به خوبي مي?شناسيم. قاعدتا شما نيز بايد به زبان اهل قدرت سخن بگوييد چرا كه رييس?جمهور به عنوان وكيل همه ملت نماد قدرت و مشروعيت و اقتدار ملي است اما دريغا كه با شما هم به زبان قدرت سخن مي?گويند؛ تهمت مي?زنند و تهديد مي?كنند! پس اجازه دهيد با شما همزباني كنيم و نه خطاب به شما كه خطاب به همان اهل قدرت با زبان اهل قلم سخن بگوييم.
خطاب به همان كساني كه مي?گويند هيچ چيز عوض نشده است. همان كساني كه مي?كوشند بيست و چهارم خرداد را از ياد ببرند و در خواب بازگشت سوم تيرند. همان كساني كه سعي مي?كنند حافظه كوتاه?مدت ملت را پاك كنند و نگذارند از يادها برود كه در آن سال?هاي سخت به يك تماس تلفني آن مدعي?العموم معزول، كارمان را از دست مي?داديم و همچون حلزون?هاي خانه به دوش كوچ مي?كرديم و چون كرگدن?هاي پوست كلفت خم به ابرو نمي?آورديم و كارمان را از سر مي?گرفتيم. ما مامور به حرفه بوديم و آنها نيز مامور به وظيفه: كار ما روزنامه?نويسي بود و كار آنها روزنامه?ننويسي! هر دو به تكليف عمل مي?كرديم...
ما اما مانديم و آنها رفتند. ما روزنامه?نگار مانديم و آنها مدعي?العموم و رييس?جمهور و وزير ارشاد و اطلاعات نماندند. ما حتي مهاجرت هم نكرديم كه برگرديم هر چند كه هجرت، از راه?هاي حفظ حيات و ايمان است. اما ما براي حفظ همان ايمان و حيات و اميد مانديم و نرفتيم. از روزنامه به هفته?نامه و از هفته?نامه به ماهنامه و از ماهنامه به فصلنامه و از فصلنامه به سالنامه و از سالنامه به خانه رفتيم اما آنقدر مانديم تا... شما آمديد... آنقدر مانديم كه آنها رفتند...
آنها كه سال?ها فرزندان اين انقلاب را به كوچكترين بهانه و شايد خطايي ضدانقلاب خواندند، آنها كه جز با پول بيت?المال نمي?توانند روزنامه?نگاري كنند اما كساني كه با بذل جان و مال خود روزنامه?نگاري مي?كنند را غيرخودي مي?خوانند،
آنها كه در روزنامه?هايشان مناسبت?هاي انقلابي را با حذف اين و آن نشانه?گذاري كرده?اند و روزهاي وحدت?بخش آن انقلاب را از ياد برده?اند،
آنها كه كارشان حذف حداكثري، افتخارشان شمارش ريزش?ها و مذهب?شان تكفير خلق خداست.
اما آقاي رييس?جمهور، ما كافر نيستيم!
ما روزنامه?نگاراني هستيم كه در دامن همين ميهن و آيين و اسلام و ايران و انقلاب زاده شده?ايم، باليده?ايم و كارنامه و برآمده جمهوري اسلامي هستيم. ما كم?هزينه?ترين و كم?توقع?ترين فرزندان انقلابيم به فهرست توقعاتمان بنگريد:
1- مطبوعات را اعدام نكنيد
ما روزنامه?نگاريم. به اين حرفه عشق مي?ورزيم و آن را با هيچ مقامي عوض نمي?كنيم. اما ثبات حرفه?يي حق ماست. به كوچك?ترين انتقادي يا اشتباهي حق?مان، عشق?مان و كارمان را از ما نگيريد. ما از كوچ خسته شده?ايم. يكجانشيني حق ماست. چرا به كوچك?ترين اشتباهي يك رسانه را، يك نهاد مدني را به اشد مجازات يعني اعدام محكوم مي?كنند؟ آيا گناه يك روزنامه?نگار ولو خطاكار از گناه يك دولتمرد مختلس يا قاضي ناعادل يا درجه?دار خاطي كه به اموال عمومي، عدالت اجتماعي يا اعتماد ملي خيانت مي?كند بيشتر است؟ آيا به بهانه رسيدگي به اتهام اين افراد نهاد دولت يا دادگستري يا نيروهاي مسلح را منحل يا معلق مي?كنند؟ آيا نمي?توان با روشن كردن مرز توهين و انتقاد و تعريف و توصيف دقيق مقدسات از قرباني كردن ارزش?ها به پاي اغراض سياسي كه علت اصلي توقيف مطبوعات است جلوگيري كرد؟ آيا نمي?توان از مجازات?هاي جايگزين استفاده كرد؟
2-? بررسي مطبوعات كار نهادهاي امنيتي نيست
ما حق داريم در تعريف و تشخيص مفاهيمي چون منافع و امنيت ملي نقش مولف و مشاور حاكميت را داشته باشيم. منافع و امنيت ملي با بخشنامه تعيين نمي?شود. ما روزنامه?نگاران مي?توانيم در شكل?گيري اجماع نخبگان بر سر اين مفاهيم نقش داشته باشيم و پس از شكل?گيري اجماع با انتقال آن به مردم در صيانت از آن بكوشيم. ما موضوع امنيت ملي هستيم، ما محمل امنيت ملي هستيم. روزنامه?نگاران در دفاع از امنيت ملي كم از ديپلمات?ها نيستند. برخورد امنيتي با مطبوعات جواب نمي?دهد. بررسي مطبوعات كار نهادهاي امنيتي نيست. بررسي مطبوعات را بايد به نهادهاي فرهنگي سپرد. با روزنامه?نگاران بايد در رده? وزيران و وكيلان و قاضيان و سرداران و سفيران برخورد كرد نه در سطح كارمندان روابط عمومي نهادهاي حاكميتي. مطبوعات قوه چهارم دموكراسي?اند نه چرخ پنجم حكومت.
3-? روزنامه?نگاري حق است نه امتياز
نظام فعلي امتياز مطبوعات ناكارآمد است و ناعادلانه. به روزنامه?نگاران مجوز نمي?دهند به قدرتمندان مجوز مي?دهند و آنان هم چون اكثراً اهل قلم نيستند روزنامه?ها را به اهل آنها اجاره مي?دهند و در عمل به طبقه ممتازه اجاره?داران مطبوعاتي بدل مي?شوند. در حالي كه اگر با اصلاح نظام مطبوعات ناشران و نويسندگان حرفه?يي، صاحبان امتياز مطبوعات شوند و به شيوه اكثريت مطلق ملل متمدن جهان نظام ثبت مطبوعات جايگزين نظام امتياز شود پديده اجاره?داري مطبوعاتي هم از بين مي?رود، رقابت واقعي مي?شود و با تقويت حقوق مالكيت مطبوعات و انتقال آن به صاحبان اصلي يعني كارآفرينان سرمايه?گذار و نويسندگان سرمايه?ساز حس مسووليت?پذيري و تلاش براي دوام مطبوعات هم افزايش مي?يابد و نظام ناگزير از برخورد پياپي با مطبوعات نمي?شود.
4-? كار حاكميت، رسانه?داري نيست
تعدد و اصولا وجود رسانه?هاي حاكميتي راه را بر رقابت آزاد در مطبوعات بسته است. در برابر ثروت و عمر نوح اين مطبوعات حاكميتي، بخش خصوصي و مطبوعات مستقل چگونه مي?تواند دوام آورد؟ چرا در اقتصاد اصل 44 به درستي باز تفسير مي?شود اما در فرهنگ، در بر همان پاشنه قديم مي?چرخد؟ در برابر هجوم رسانه?هاي خارجي و شبكه?هاي اجتماعي چرا راه پرسنل?هاي تازه روزنامه?نگاري راديويي و تلويزيوني بسته است؟
چرا نمي?توان ذيل قانون اساسي و با حفظ نظارت سازمان صدا و سيما توليد برنامه?هاي راديو و تلويزيوني و رسانه?هاي ديداري و شنيداري مستقل اما معتدل و تابع قانون را به بخش خصوصي سپرد؟ چرا براي دوام و تداوم شغلي دو گزينه بيشتر نيست: يا رسانه?هاي حاكميتي ايران يا رسانه?هاي دولت?هاي خارجي؟كار حاكميت چه چپ چه راست رسانه?داري نيست به خصوص كه برخي از اين رسانه?ها از موضع ملي خود سقوط كرده و از موضع يك جناح حاكميت عليه جناح ديگر به پا مي?خيزند و به جاي تاسيس رسانه?هاي مستقل خويش از بيت?المال براي اهداف جناحي خود بهره مي?گيرند.
5-? روزنامه?نگاران خانه مي?خواهند
روزنامه?نگاران يك صنف?اند، همانند صنف?هاي ديگر پس حق دارند اتحاديه و انجمن صنفي داشته باشند. نبايد به صرف نپسنديدن عملكرد يك هيات?مديره صنفي از تجديد و تشكيل آن صنف جلوگيري شود. يك انجمن صنفي مستقل مي?تواند پيام?هاي صنف و حاكميت را به هم منتقل كند و از برخورديا بي?انصافي در هر دو طرف جلوگيري كند. يك نظام صنفي مقتدر- كه طرح آن در دولت شما نوشته شده است- مي?تواند قبل از هيات نظارت و دادگاه مطبوعات به تخلفات رسانه?يي رسيدگي كند و باري از دوش نظام قضايي بردارد و هرگز پديده?يي مانند خبرنگاران در بند رخ ندهد و ما امروز روزنامه?نگاري در بند نداشته باشيم.
آقاي روحاني!
پدرم كه 40 روز پيش عمرش را پس از سه دهه كارمندي دولت به شما داد از بي?ثباتي شغلي من غصه مي?خورد و با روي كار آمدن دولت شما بار ديگر روياي كارمندي فرزندش در دلش جوانه زده بود. رويايي كه من با تندخويي و خيره?سري ژورناليستي آن را بر باد دادم و او هم خوب مي?دانست كه روزنامه?نگار، كارمند نمي?شود!
من اما آنقدر در اين شغل مي?مانم تا ثابت كنم روزنامه?نگاري يك شغل موقتي و تفنني نيست. ما مي?مانيم تا ثابت كنيم صاحبخانه?ايم نه مستاجر. قوه چهارميم نه چرخ پنجم. صنف و حرفه?ايم نه فرقه و دسته. و از همه مهم?تر:
منتقدان منصفه حاكميت، مشاوران بي?مواجب دولت و نمايندگان بي?انتخابات ملتيم. ما به زبان قلم خطابه مي?خوانيم؛ شما اما آقاي رييس?جمهور به زبان قدرت خطبه بخوانيد و خواست اين ملت را كه قدرت را به امانت به شما سپرده اجرا كنيد تا ناباوران باور كنند كه خيلي چيزها عوض شده است...
|