طراحی سایت
تاريخ انتشار: 01 شهريور 1394 - 20:41
به مناسبت اهداء مدرک درجه یک هنر کشور به ایرج صغیری به پاس تلاش و پیشینه درخشان در در تئاتر کشور

محسن مکاری : بیندیشیم چه تناسب شایسته ای میان همت و تلاش او و قدر و قیمتی که برای او قائل شدیم وجود دارد. این اتفاق در نوع خود یگانه و شگفت انگیز است پس مسئولین استان همین را بهانه قرار داده و به شکلی جدی به زندگیش نگاه کنیم و مقایسه کنند همت او را با همت کسانی...



محسن مکاری 

 

در بوشهر ما شخصیت های بزرگ و با عرضه، کم نبوده اند که در زمینه های گوناگون و در سطوح مختلف خورشیدوار درخشیده اند و بسیار فراتر از مجال و میدان و امکانی که داشته اند شاهکار خلق کرده اند، همشهریان و هموطنانمان را به حیرت واداشته اند، و حتی در خارج از وطن و مملکت نیز صاحب نام و نشان شده اند. چه در قرون اخیر که «از سه یا چهار محله» توانسته اند بندری زنده و جوشان بسازند، و چه شوره زارهایی که با دستهای پینه بسته ی بازیا را نشان بدل به کشتزارهای سرسبز و خرم شده است. مردم این دیار خشک و بی رمق همواره در طول تاریخ «از هیچ همه چیز ساخته اند» اما همواره پاسخ این تلاش های سازنده، آن هم از سوی همولایتی هایشان، جز ناسپاسی نبوده یا دست کم پسا شایسته نبوده. همه آنان که در ناهمواری ها و رفتارهای سترگ واکنش های کلانی بروز داده اند، گویی دیگر انتظارآفرین همشهریان خود نمی کشند و هر چه می کنند فقط وظیفه ی خود می دانند.

اهالی این باریکه آبی در هر زمینه یی متفاوت واکنش های گوناگونی بروز داده و هر بیننده و ناظری را حیران ساخته اند. چه در ابعاد فرهنگی و روحانی و چه در زمینه های مادی با دشواری های حیات خود ستیزیده و سربلند و پیروز به چکاد کهسارهای ناملایمات رسیده، از آنجا بر زمین و زمان فخر فروخته اند و به واقع خود را شایسته شور و عشق و محبت یاران و هم دیاران خویش نموده اند. سخت است که باور کنیم بوشهر ما در شعر و ادب و هنر به پایه ای رسیده باشد که کمتر دیار دیگر رسیده باشد. این تلاش ها بویژه در زمینه های هنری و فرهنگی نمونه های بر حقی نتیجه داده است، نتیجه هایی که نمی توان پذیرفت که برآمده از شهری کوچک و کم حجم می باشد. وقتی که هم دیاران ما با دستهایی تهی و پینه بسته می توانند شوره زارهای سوخته را به گلستان تبدیل کنند خویش را مستحقق ستایش نشان داده اند و به حق قدم هایشان را بایسته گلباران. از هیچ همه چیز را ساختن کارستانی است قابل توجه و شایسته بالاترین شور و محبت و غریو سپاس، اما دریغ از جانب برادران ناباور.

وقت آن رسیده است که مکاشفات عمیق و بلند این عزیزان را باور کنیم، که البته تا حالا بزرگانی والامقام تن به خطر داده و «مردخیزی» این استان را به هموطنانمان باور نداده اند، هیچ نخواسته اند یا دست کم طلب نکرده اند، با این همه اینک نوبت، نوبت ماست، نوبت همه شهروندان، بویژه مسئولین که این همت ها را در قالب های شکوهمند به نوجوانان و جوانان فریاد دهند که: «حتی بخش پیشکسوت هم در مقاطعی دشوار قادرند آرزوهای بزرگ و زیبا را فراچنگ آورند». 

در خبرها داشتیم  که استاد ایرج صغیری با کمترین ابزار، در رشته ی کارگردانی تئاتر به بلندترین اوج هنر رسیده است و این یعنی که می توان این بلندای شگرف فرهنگ را در دیارمان تکرار کرد. مسئولین ما باید همت کنند دستهای صمیمی و مشتاقشان را برای او تکان دهند و وی را به جوانان شهرمان نشان دهند. خیابان به نامش نمی کنید، نکنید، اگر از او در میدان ها به پا نمی کنید، نکنید پلاتو هم به نامش نکردید، نکردید اما آن سان که شایسته ی اوست، یادگارش را زنده نگه داریم. او کارستان کرده است. سلامش را با لبخند پاسخ گوییم.

زیرا دست کم این شایستگی را در تاریخ رسمی کشور و دولتمان به ثبت رسانده است. این در شرایطی است که در شهرهای بزرگ و استان های کلانمان چنین درخششی مشاهده نمی شود. برعکس خانه حقیری که با زن و فرزند سالهاست در آن زندگی می کنند، کمتر دوره ای بوده که باعث دلهره زن و فرزندش نشده که دستور آمده خانه را خالی کنند. آیا این شایسته چنین بزرگواریست؟ می توان بیاد آورد که همین که استانداری عوض شد، به این هنرمند شاخص و معتبر که آوازه نامش و آثارش به فراتر از مرز رسیده حمله ها شروع شد که به سرعت این خانه محقر را هم خالی کنند و اگر نبود همت استاندارهای اخیر و نیز تقاضای جمعی هنرمندانی که امضاء جمع کرده اند معلوم نیست «ایرج صغیری» که درجه یک هنرمندی کشورمان را احراز کرده در کدام کومه و کلبه نشسته بود. 

«ایرج صغیری» هنرمند بی بدیل شهرمان به بالاترین درجه کارگردانی تئاتر رسیده است یعنی هم تراز یک دکتر و استاد دانشگاه به شهر و دیار ما خدمت کرده. بیندیشیم چه تناسب شایسته ای میان همت و تلاش او و قدر و قیمتی که برای او قائل شدیم وجود دارد. این اتفاق در نوع خود یگانه و شگفت انگیز است پس مسئولین استان همین را بهانه قرار داده و به شکلی جدی به زندگیش نگاه کنیم و مقایسه کنند همت او را با همت کسانی که بر خوردار از رفاه و آسایش خدمت و تعهدشان بسیار ناچیزتر از تکلیف او در قبال شهرمان بوده است. اکنون دهه های متوالی است که نام بوشهر همراه با نام ایرج صغیری می درخشد و اوج می گیرد. حالا یک سؤال مطرح است. سؤالی منصفانه که جوابی منصفانه می طلبد آن هم از شهروندان بوشهری و مسئولین محترم که در قبال این همه خدمت برای او چه کرده ایم؟ آیا دریافتی او را از تنها مرجعی که خود را در قبال او و خانواده اش مسئول می داند، می دانیم چند است؟ چگونه امرارمعاش می کند، خانه اش کجاست، چه درآمدی دارد و غیره؟

به خود آییم و قدر و قیمت این دُر گرانمایه را به درستی بدانیم و اجرا کنیم تا چهره های اینچنین بیشتر نمایان شود. 

برچسب ها:
ایرج صغیری

نظرات کاربران
كامران كمالوند بيش از 9 سال قبل گفت:
محسن جان
چه بگويم ؟... كه تو تمام حق مطلب را چه زيبا و شيوا در حق إستاد به حق إستادانه بيان نمودي ...
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: