طراحی سایت
تاريخ انتشار: 10 دي 1400 - 10:28

محمد لطفی: به آن ها که آفتاب، نامشان را عشق مي خواند بر گل?هاي سرخ کاغذي در هر طلوع و غروب، آنها که حس افتخار مي دوانند در رگارگ هر ايراني وقتي همه تن ابر شدند و باريدند بر تاول زخم هاي مردمان و ما تمام پنجره?هاي بوشهر را دهان مي?شويم درکوبش بي?امان قلب?ها...

تقديم به کادر درمان؛  سپاس از کساني که خود تاريخ ساز شدند

نسیم جنوب، محمد لطفی

به آن ها که آفتاب، نامشان را عشق مي خواند بر گل ? هاي سرخ کاغذي در هر طلوع و غروب، آنها که حس افتخار مي دوانند در رگارگ هر ايراني وقتي همه تن ابر شدند و باريدند بر تاول زخم هاي مردمان و ما تمام پنجره ? هاي بوشهر را دهان مي ? شويم درکوبش بي ? امان قلب ? ها درآونگ ا ساطير و حماسه ? هاي جاودان، آن گاه که دوباره، در هزاره ? اي ديگر باران مهر مي ? بارند بر بوشهر، شهر هزاره ? هاي دور، پهلوانان آريا تبار، اينک در فصل خزان انسان، در جدال ? با ديو پليد کرونا، در پيکار با اهريمن، تاريکي را به آتش خرد تاراندند، تا خويشاوندان همه ? ي دريا ها، ساحل نشينان پنج هزار ساله بوشهر، شهر درازناي دور، دوباره، هزارباره هر صبح ميهمان فروغ مي ترايسم از شانه ? هاي زاگرس کهن باشند، پهلوانان اساطيري که سراسر تاريخ به ايشان نازيده ? ايم، اينک در هيبت پزشک و پرستار، چون پريس داران هزاران ساله، نگاهبان جان مردمان شدند و ديو پليد قصه ?? ي هزاره سوم، کروناي بر آمده از شانه ? هاي اهريمني ضحاک روزگار را، فريدون شدند، پهلوانان نيک سرشت روزگار ما در قالب کادر درمان به آب ، خاک، باد و آتش سوگند، ياد کردند و همدل به پيکرينه ? ترين شکل به ميدانگاه برآمدند   تا در ژرفناي باورهايشا ن زيستن بر اين فلات کهن را دوباره باران شوند، در فصل تشنگي، باريدند تا گل لبخند برويانند، اميد بيارايند، پيشاهنگان عشق، جاودانگي مردم اين سرزمين ورجاوند را تمام قد ترانه شدند و خود ماندگارحافظه تاريخي ايرانيان، اساطير عصر نو، عشق را ميراث نهادند، باورمند ب اور داشتند تکثير عشق است که زيستن را معنا مي ? بخشد، رسيدن به از خود گذشتگي ? هايي چنين، تمام تفاسير دنياي مدرن را به واکاوي و خيرگي فراسوي آفرينش واژگان وگذاره ? هاي نو مي ? بايست به بررسي نشست، آنها در جهان فراشناختي خود به ريزه ? هاي بنياديني از هستي شناختي رسيدن د که عنصر کلام مي ماند در بي وزني زمان تا چيزي بنگارد در وصفشان، سپيد پوشاني عاشق که هريک به شيوه باران جاري شدن در نبض زندگي، ساز وهنباز، رهيدگي فردا را در دالانهاي زمان بانگ برکشيدند، سپند مينو وار در شبان و روزان در پيکار با ديو کرونا زخمها برداشتند و ج ان باختند تا اينجا در اين بندر دير سال وخم اندر خم کوچه ? هايش ياد و نامشان مثل عطر گل گل ابريشم در اتمسفري باشد که استنشاق کنيم، طنين تولد ترانه ? اي شدند که نبض زندگي را در سمفوني بي بديل دريا وآبي چشمانش، جاودانگي يک قوم و قبيله را ماندگار تاريخ   کردند و خو د تاريخ ساز شدند... جاودان باد نامشان...

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و چهارم، شماره۹۸۵)

مرتبط:
» شروع رشد فردی [بيش از 3 سال قبل]
» ناكو، تراژی بوشهر [بيش از 11 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: