طراحی سایت
تاريخ انتشار: 24 دي 1400 - 20:48

غلامرضا شریفی خواه : در شب?های فصل سرمای زمستون در شهر بوشهر مخصوصاً در چهار محل عده?ای به صورت دوره ای اقوام به خانه هم می رفتند و خانه های قدیمی طوری ساخته شده بود که اتاق تابستونه و زمستونه جداگانه بود، و حیاط در وسط خانه که اغلب آب انبار در آن جا قرار داشت و اتاق ها به اسم نشیمن و مجلسی و اتاق کوچک تر که صندوقخانه می گفتند. اتاق نشیمن که بیشتر در آن جا بودیم...

شونشینی زمستانی بندر  بوشهر در قدیم

غلامرضا شریفی خواه - معلم بازنشسته 

در شب?های فصل سرمای زمستون در شهر بوشهر مخصوصاً در چهار محل عده?ای به صورت دوره ای اقوام به خانه هم می رفتند و خانه های قدیمی طوری ساخته شده بود که اتاق تابستونه و زمستونه جداگانه بود، و حیاط در وسط خانه که اغلب آب انبار در آن جا قرار داشت و اتاق ها به اسم نشیمن و مجلسی و اتاق کوچک تر که صندوقخانه می گفتند. اتاق نشیمن که بیشتر در آن جا بودیم، پنج دری و دارای دو ردیف طاقچه و سقف بلند و تابستانی بود و اتاق مجلسی که همیشه تمیز و مرتب و آماده برای میهمان ها و آن اتاق کوچک کنار پنج دری که یک پله پایین تر و سقف کوتاه و مخصوص فصل زمستون بود. در دو طرف آن صندوق های چوبی و فلزی محکم می گذاشتند که ما به جای مبل استفاده می?کردیم. جای دنج و گرمی بود و در بالای این اتاق، اتاقی به همان اندازه قرار داشت که سقف آن هم سطح اتاق پنج دری بود. در این اتاق کوچک پایین شبهای زمستون ننه غلامحسین (مادرم) منقلی از آتش می?آورد و ما سیب زمینی و بلوط زیر آتش می گذاشتیم و از صدای تَق تَق بلوط ها لذت می بردیم و چای خوشمزه گلابی کلکته ای می خوردیم.

اما دورهمی که بعضی خانواده ها می گرفتند؛ یک سالی زمستون خیلی سرد شد و من کلاس سوم بودم. شاید سال ۴۲ که محصولات کشاورزی اطراف از بین رفت و حتی آب های داخل حبانه و خمره یخ زده بود و روی زمین آب های بعد از بارون که یخ زده بود پا می گذاشتیم و مثل شیشه خورد می شد. مدرسه چند روزی تعطیل بود و ما با این یخ های روی زمین بازی می کردیم و سعی داشتیم در آفتاب برویم. در آن زمان شبها در این فصل وقتی اقوام می آمدند پذیرایی تنقلات مانند کاذو پوست دار و انچیچک و نخود و کشمش و تخمه هندونه گرمه بود و میوه?ها مانند انار و بَکروی و نارنگی و مدنی (لیمو شیرین) که فصل کوتاهی داشت از روستای خُوییز شهر اهرم می آوردن و اگر شُومی در کار بود غذاهای سنتی مانند چغندر پهتی و برنجوش (که از برنج و شیره خرما و ماهی شیر و قباد سرخ کرده) و عصیده (از شیره خرما و روغن و آرد ساخته می?شد) و شلغم و نخود گرم این ها غذاهای زمستونه که خوشمزه و مقوی بودند و اما پشمک این شیرینی سنتی نرسیده به مسجد پیرزن (فاطمه الزهرا) دکانهای تشخونه (کارگاه) حاج فتحعلی راهنورد و حاج محمد گزی بود و ما در موقع بیکاری درست کردن شیرینی ها را می?دیدیم مثلا پشمک وقتی که مایع آماده می شد در سینی های مسی بزرگ می ریختند و در اطراف آن ۳ الی ۴ نفر می نشستند و سینی آغشته به روغن این مایع را به صورت کلاف در می آوردن و با دستها به طرف خود کشیده تا دراز شود و روی هم می گذاشتن و بارها تکرار تا این پشمک خوشمزه که خوردنش راحت بود درست می شد. در آن جا اوستا زاغی که در کار مسقطی درست کردن و دیگر شیرینی ها استاد بود و یکی از ورزشکاران پرورش اندام باشگاه نیرومند و انسانی زحمتکش و مهربان، مسقطی یکی از سوغات بوشهر که به شهرهای اطراف می بردند و شیرینی هایی به نام شکر پنیر و قرص های بزرگ رنگارنگ و بسکویت سنتی هم درست می کردند و حالا پذیرایی، پشمک را در دیس چینی گل قرمز به صورت کله قندی می گذاشتند و در اطراف آن قرص های رنگی و دو الی سه تایی نارنگی پوست غلفطی روی آن می گذاشتند و قشنگ می شد و دیگر چیزها، و خانواده ها در آن زمان در شونشینی دغدغه فردا را نداشتند. هر چه که امروز می خوردند می?گفتند فردا خدا کریم است و هر کسی صحبتی داشت و ما بچه ها گوش می دادیم و تا ساعتی از شب می گذشت با خوشی و دل خِشو سپری می شد.  

پدربزرگم در بازار قدیم راسه آهنگری ها دکان بقالی داشت و هر وقت به مسجد می رفت در آن جا به سخنرانی ها با دقت گوش می کرد و در وقت مناسب در شب همه افراد خانواده را جمع می کرد مانند یک کلاس درس و همه شنیده ها را به گوش افراد می رساند بصورت نقّالی، در هنگام غروب زمستون دکان های شیرینی فروشی و نخود بریزها آقای حاج علی یاسی و حاج کریم درویشی و دیگران شلوغ می?شد و به خاطر طولانی بودن شب ها مردم مشغول تنقلات و خوردنی ها می شدند و گوش به رادیو مدل چوبی که برنامه رادیو تهران و رادیو آبادان داشت می?دادیم. اول بازار قنادی بعدازظهرها قوسو (قاسم) باقله ای که باقله شوشتری در پیاله های ظرف رویی می?فروخت و شلغم فروشی که پارچه ململی سفید رنگی انداخته بود و بخار بلندش معلوم بود، از مردم پذیرایی می?کرد و همه جا بوی زمستون می داد.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و چهارم، شماره 986)

مرتبط:
» کتاب هایی با تاثیر عمیق [بيش از 3 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: