غلامرضا شریفی خواه: مدرسه بوذر جمهر در آخر خیابان لیان امروزی و خانه ما در محله دهدشتی بندر بوشهر واقع بود. این مدرسه ۹ کلاس داشت و کلاس های بالاتر در دبیرستان سعادت دهم و یازدهم و دوازدهم در سه رشته ادبی و طبیعی و ریاضی بود. من کلاس اول و دوم و نصف سال تحصیلی کلاس سوم در این مدرسه بودم و بعد ما را به دبستان ملی سعادت بردند. مدرسه نوساز که تا چند سال پیش اداره آموزش و پرورش شهرستان بود و...
یادی از معلم زنده یاد علی پورجعفر
پور جعفر ؛ معلمی که دلسوز و محبوب بود
غلامرضا شریفی خواه
مدرسه بوذر جمهر در آخر خیابان لیان امروزی و خانه ما در محله دهدشتی بندر بوشهر واقع بود. این مدرسه ۹ کلاس داشت و کلاس های بالاتر در دبیرستان سعادت دهم و یازدهم و دوازدهم در سه رشته ادبی و طبیعی و ریاضی بود. من کلاس اول و دوم و نصف سال تحصیلی کلاس سوم در این مدرسه بودم و بعد ما را به دبستان ملی سعادت بردند. مدرسه نوساز که تا چند سال پیش اداره آموزش و پرورش شهرستان بود و من کلاس سوم، پهلوی خواهرم در محله سیاهگل ها در جبری بودم. در زمستون وقتی بارون چند روزه می?بارید راهی برای رفتن به مدرسه نبود و ما باید کفش و کتاب را دور گردن آویزان می?کردیم و به مدرسه میرفتیم. در بین راه میدون عمیقی بود که می?گفتند میدون کمالی. زیر آب ناپدید بود و چند روز ما با مشکلاتی به مدرسه می رفتیم و مدرسه هم تعطیل نمی کردند.
معلم عزیز و مهربانم آقای پور جعفر بود که اهل شیراز، واقعاً معلم بود. در هر امور و نه فقط سر کلاس. حیاط مدرسه بزرگ اندازه زمین استادیوم ورزشی بود. آقا معلم وقتی وارد مدرسه می شد به همه بچه ها سلام می کرد و خم می?شد و حتی بچه ها را می بوسید. اگر در کلاس دانش آموزی درسی بلد نبود با مهربانی بفرما بنشین می?گفت. بچه?ها را از نظر خانوادگی میشناخت که چه کسی وضع مالی خوبی ندارد. در دفتر مشق این بچه?ها پول اسکناس می?گذاشت و این بچه ها پهلوی هم زمزمه می کردند و می?فهمیدند از کجاست و دیگر روزهای بارانی زنگ ورزش قصه های شیرین و جالب چنان تعریف می کرد مانند این که داری یک فیلم نگاه می کنی با حرکات دست و صورت و بدن.
او اهمیت به کاردستی زیاد می?داد. ما تخته سه لایه صندوق چای فله فراهم می کردیم و با اره مویی که قبلاً نقش کشیده بودیم، می بریدیم و با کمک معلم کار می?کردیم. دانش آموزی با کمک معلم برج ایفل پاریس درست کردند و در دفتر مدرسه گذاشتن و مدیر هم آقای علی فروتن که شخص خوب و مهربان، خدا آنها را بیامرزد و زنگ نقاشی به دلخواه میکشیدیم. یک روز آقا معلم نشست و گفت بچه ها من را نقاشی کنید. جدول ضرب خیلی راحت یاد گرفتیم هر روز ده دقیقه مانده به زنگ تعطیلی جدول ضرب در تابلو می?نوشت و ما با دو انگشت در کف دست دیگری میزدیم و با آهنگی خاص با هم می?خواندیم و بچه ها را تا دروازه همراهی می?کرد و در روزهای بارانی چند تا دانش آموز در زیر چتر خود قرار می?داد. آنهایی که در دانشسرای مقدماتی تحصیل می?کردند که در آینده معلم شوند بیشتر سر کلاس آقای پورجعفر می?آمدند. اگر دانش آموزی دارای خواهر یا برادری می شد به آن دانش?آموز می?گفت شیرینی بیاور و با بچه ها می خوردند. تغذیه با دانش آموزان می خورد و همیشه شیک و خوشحال در بین مردم ظاهر می?شد. آن زمان هم حقوق معلمی از دیگر کارکنان دولت کمتر بود ولی گلایه نمی کرد و کار خیرش را انجام می داد، او در میان مردم بوشهر محبوب بود. روحش شاد.
(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و چهارم- شماره987)
آخرین اخبار
- بدون انگلزدايي اقتصاد، جراحي اقتصادي پزشکيان امکانپذير نيست
- سرکار گذاشته شدن سالمندان توسط شهردار بوشهر
- پروژه راهآهن بوشهر- شيراز؛ وعدهها در دوراهي عمل و انتظار
- آقاي رئيس جمهور، به وعده خود براي رفع فيلترينگ عمل کنيد
- مهدي طارمي، پنجرة معرفي استان بوشهر در اروپا
- وفاقشکني نفتيها عليه مديريت استان بوشهر
- از افول ستاره «رصدخانه مهر» جلوگيري کنيم!
- چالش انتصاب استاندار بومي؛ براي توسعه استان بوشهر!
- به ياد سی سال دوران خوش معلمي
- پرواز با اژهاي، پرواز بدون اژهاي
- کمبود امکانات درماني استان بوشهر، مردم را آواره غربت کرده
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
پربیننده ترین