طراحی سایت
تاريخ انتشار: 10 ارديبهشت 1401 - 18:40
ربع قرن با نسیم جنوب

عليرضا مشايخ:  بيست و پنج سال از آغاز به کار هفته نامه «نسيم جنوب» مي گذرد. اگر چه در جهان ايراني استمرار براي هدف، عادتي مرسوم نيست، استمرار در جهان مطبوعات ايراني امري نادرتر است! براي پاسخ به چرايي و چگونگي اين استمرار بيست و پنج ساله، به دو مطلب مهم بايد توجه کرد: نخستين مطلب در فهم ازمطبوعات نهفته است و دوم شخصيت پديد آورنده يا پديد آورندگان!...


«ربع قرن با نسیم جنوب»

«نسيم جنوب»، در خدمت گسترش و نشر حقيقت

عليرضا مشايخ

بيست و پنج سال از آغاز به کار هفته نامه «نسيم جنوب» مي گذرد. اگر چه در جهان ايراني استمرار براي هدف، عادتي مرسوم نيست، استمرار در جهان مطبوعات ايراني امري نادرتر است! براي پاسخ به چرايي و چگونگي اين استمرار بيست و پنج ساله، به دو مطلب مهم بايد توجه کرد: نخستين مطلب در فهم ازمطبوعات نهفته است و دوم شخصيت پديد آورنده يا پديد آورندگان!

(1)

«ژاک لويي داويد» در نقاشي جاودانه خود، با نام «مرگ سقراط» به بهترين شکل، صحنه را به تصوير کشيده است. شاگرداني که در نقاشي پراکنده و گرياناند، همسري که در حال ترک صحنه است و سقراط که با انگشتاني رو به الوهيت، آسمان در حال سخنوري ميباشد. در پايين پاي استاد، افلاطون که نوشته هايش را به پايان رسانده و غوطه ور در افکارش ديده مي شود. بهترين بازيگر صحنه نيز دقيقا هم اوست، زيرا که با نوشتههايش اين صحنه را ابدي کرده است. براي افلاطون البته مرگ استاد مترادف با مرگ حقيقت است؛ و در اينجا، او نه به عنوان فيلسوف بلکه روايتگر و نه يک روايت ساده بلکه روايتگر حقيقت به صحنه قدم نهاده است. از سال 399 قبل از ميلاد تاکنون ما اين روايت را زير عنوان دفاعيات سقراط (که در مجموع يک چهار گانه را شکل ميدهند) مي خوانيم، در خيال غرق مي شويم و به خودمان مي گوييم: «بله درست است؛ فريب جوانان آتني آخرين گناهي است که سقراط مي توانست مرتکب شود»! اما نکته اي که فقط نقاش توانسته به ما منتقل نمايد، درد و رنجي است که در چهره افلاطون آشکار بوده و ما به خوبي آن را مشاهده مي نمائيم. آيا از آن روي نيست که او در حال تبديل حقيقت به کلمه ميباشد؟ اگر جواب مثبت باشد، پس اين وظيفه اي سنگين براي انسان متعهد است.

هيچ کنشي در جهان به اندازه روايت حقيقت اهميت ندارد و نخواهد داشت، چه بسا فقدان آن نسلي را سرگردان نمايد.

(2)

آلبر کامو، روايت حقيقت يا تلاش براي نشان دادن حقيقت را وظيفه اي اصلي براي مطبوعات قلمداد مي نمايد. کامو، که خود ژورناليستي حرفه اي و پر آوازه است، در مقدمه چاپ نشريه اش با نام «عصر جمهوري» که در الجزائر با تني چند از دوستانش (1939) منتشر مي نمود؛ مي نويسد: «نشريه اي بنا نهادهام براي گسترش و نشر حقيقت»، و بدون اين که بخواهد از منظر فلسفي با مخاطبان سخن بگويد ارزش دادن به انسان و آزادي او و آزادي فکر را نشانه هايي از حقيقت مي داند.

براي کامو مطبوعات، راهي براي رسيدن به قدرت سياسي نيستند. نگاهي به وضعيت تاريخ مطبوعات خودمان، به سادگي اين اشتباه و انحراف را نشان ميدهد. او مي نويسد «مطبوعات پايگاهي براي (رسيدن به) قدرت نيست بلکه پايگاهي است براي دفاع از عدالت! پايگاهي براي سياستورزي نيست بلکه پايگاهي است براي حفظ ارزش هاي اخلاقي! استمرار کار مطبوعاتي در صورتي امکان دارد که تنها و تنها اين اهداف اولويت اوليه و اصلي را داشته باشد»!

اما اين همه مسئوليت مطبوعات به زعم کامو نيست، در يادداشتي ديگر (در عصر پاريس هفته نامه معروف پاريسي که در سال 1940 به آن پيوست) اين هفته نامه را قلب پاريس مي داند با هدفي مشخص و روح اميدي که به جامعه ميدمد. چگونه نشريه اي ميتواند قلب محلي در جغرافيا قلمداد شود؟ آيا به غير از آن است که خود نشريه عصارهاي از جان و روح آن منطقه باشد؟ آيا به غير از آن است که آن نشريه سرمايه فرهنگي همان منطقه باشد؟ آيا به غير از آن است که آن نشريه نشانه آمال و آرزوهاي فروخفته و غير عيان و مدني همان منطقه باشد؟

(3)

«سرژ ژولي» روزنامه نگار فرانسوي در مزيتهاي مطبوعاتي بودن به باز بودن تفکر در پذيرش تحول يا تحولات اشاره ميکند. اين تحول ميتواند فردي باشد به شرطي که اين فعاليت را آگاهانه انتخاب کرده باشد. در هر انتخابي عنصر تعهد وجود دارد و همين شما را از خود رأيي و مطلق انگاري، رها مي سازد.

««نسيم جنوب»» مسيري طولاني را طي کرده و تحولات زيادي را از سر گذرانده است. نزديک به هزار شماره استمرار داشته است؛ چه بسا که بدون ««نسيم جنوب»» ما تحولات زير پوستي جماعتي از روشنفکران را نميديديم، چه بسا که بدون «نسيم جنوب» تحول آگاهانه از - ما و آنها- به ما قابل مشاهده نبود، چه بسا ادغام عشق و دانش را با تاخير به مشاهده مي نشستيم، چه بسا نخبگان خيلي دير تريبوني براي سخن مي يافتند، چه بسا در ابراز ارادت به عشق شعر ايمان خللي وارد مي گشت، اما خوب «نسيم جنوب» امکان تازهاي براي همه فراهم نمود؛ در اين ميان «نسيم جنوب»ي ها، همه خستگي ها، دلهره براي کار حرفه اي و تلاش خستگي ناپذير را به جان خريدند تا ما در کنار و بدون خستگي و دلهره از اين سفره بي چشمداشت بهره ببريم و هزارمين شماره اش را به جشن بنشينيم.

بدون ««نسيم جنوب»» بوشهر شکلي ديگر داشت زيرا اعتقاد راسخ بنيان گذار نسيم در اين سه گانه خلاصه مي شود: «نهايت عشق»، «نهايت دانش» و «نهايت ادب». چه کسي ميتواند مخالف باشد که يونس و نسيمش ترجمان اين سه گانه بوده اند؟!

براي اين هديه ارزشمند که به ما، به بوشهر و به تاريخ مطبوعات داديد، سپاسگزاريم. پاينده باشيد.

پاريس 18 آوريل دوهزار و بيست و دو

(ویژه هزارمین شماره نسیم جنوب)

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و پنجم، شماره ۱۰۰۰)

مرتبط:
» سال‌هاي خواندن و نوشتن [بيش از 3 سال قبل]
» بهار آتشی برای بوشهر [بيش از 3 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: