طراحی سایت
تاريخ انتشار: 11 ارديبهشت 1401 - 11:02
«ربع قرن با نسیم جنوب»

دکتر محمدجعفر ايزدپناه:  گر هنرمندان پيشکسوت خانه نشين شده بودند و جامعه آنها را از ياد مي برد، حالا خبرنگار صفحه هنري به سراغشان مي رفت، احوالشان را مي پرسيد و بيادمان مي آورد که قدر آنها را بيشتر بدانيم. اگر رسانه هاي رسمي و...

 

«ربع قرن با نسیم جنوب»

فصل اصلاح طلبي به روايت «نسيم جنوب»

دکتر محمدجعفر ايزدپناه

اواخر سال 1376 بود، دوم خردادي واژه جديدي بود که به فرهنگ واژگان سياسي مردم اضافه شده بود. جو جامعه پر از هيجان و اميدواري بود. فضاي باز سياسي زير پوست جامعه نشاط   تزريق کرده بود. پس از دهها فضاي يک دست و بسته در ايران حالا آدمهاي جديد به ميدان آمده بودند و حرفهاي جديدي   مي زدند. پس از مدتها دکه هاي روزنامه فروشي رونق گرفته بود. مردم براي خريد روزنامه و مجله صف ميب ستند، گاهي در طول روز يک روزنامه چاپ مجدد داشت، هر نفر حداقل   2روزنامه مي خريد، آن قدر خواندني بودند که آدم حيفش مي آمد آنها را دور بياندازد. تصور مي کرديم تغييراتي در راه هست، البته بعدها متوجه شديم اشتباه کرده ايم و توهم تغييرات سرابي بيش نبود.

هم زمان با پايتخت، شهرستانها هم به جنب و جوش افتادند. هفته نامه ها و مجلات دوم خردادي مجوز گرفتند. در همين فضا بود که با «نسيم جنوب» آشنا شدم. با اسامي نويسندگاني جديد آشنا شديم که حالا تريبوني پيدا کرده بودند و مقالات و تحليل هاي زيبايي ارائه مي دادند، نوشته هايي که با استاندارد سياسي نويسان روزنامه هاي سراسري پهلو مي زد.

آن موقع هنوز ماهواره و فضاي مجازي وجود نداشت و تنها از طريق همين نشريات استاني مي توانستيم نوشته هاي هم فکرانمان را بخوانيم. اولين بار از طريق «نسيم جنوب» بود که دکتر حميدي را شناختم، از مطالب خواندني خورشيد فقيه لذت بردم، با دغدغه هاي هنري حميد موذني آشنا شدم، با نوشته هاي خليل موحد از وضعيت سياسي و ملي و مذهبي ها مطلع شدم، نقدهاي   ابراهيم فروزاني متفاوت با بقيه بود...

در آن فضاي سياسي با نوشتن و نظر دادن احساس مي   کرديم در سرنوشت کشورمان تاثيرگذار هستيم. حالا ديگر منتظر نبوديم تا مصاحبه چهره هاي سرشناس را در رسانه هاي سراسري بخوانيم. همين که چهره سرشناسي به استان ميامد هفته نامه اي داشتيم که سر وقتش مي رفت و سوالات چالشي را مطرح مي کرد. براي اولين بار «نسيم جنوب» توانست موجي ايجاد کند و در انتخاب نماينده و استاندار بومي اصلاح طلب تاثيرگذار باشد، هنوز هم رونقي در استان اگر مانده باشد از برکت حضور همان مديران است. حالا ديگر بوشهري هايي که تا پيش از اين به عنوان مردمي نجيب و قانع معرفي شده بودند اعتماد بنفس پيدا کرده و مطالبه گر شده بودند. آنها مي خواستند در انتخاب مديران استاني نقش داشته باشند و به بازي گرفته شوند. نمي خواستند از بالا برايشان تصميم گرفته شود.

  در دفتر هفته نامه که زير نظر منوچهر آتشي   جلسات ادبي برگزار مي شد، جواناني حضور داشتند که ذوقي در شعر و ادبيات داشتند و اشعارشان را براي هم مي خواندند. دفتر هفته نامه هميشه به روي علاقمندان باز بود، هر وقت که مي رفتم تا نوشته اي را تحويل دهم (چه لذتي داشت وقتي حضوري به دفتر سر مي زدم و تا زمان چاپ مطلبم هيجان زده بودم که اسمم را در «نسيم جنوب» ببينم) هميشه چند نفر نشسته بودند و در حال بحث بودند.

قبلاً اگر هنرمندان پيشکسوت خانه نشين شده بودند و جامعه آنها را از ياد مي برد، حالا خبرنگار صفحه هنري به سراغشان مي رفت، احوالشان را مي پرسيد و بيادمان مي آورد که قدر آنها را بيشتر بدانيم. از داريوش غريب زاده گرفته تا ايرج صغيري و احسان عبدي پور و محسن شريفيان. اگر رسانه هاي رسمي و تک صداي کشور تعمداً اين هنرمندان را فراموش مي کردند، ولي «نسيم جنوب» خط قرمزهاي موهوم   را رد مي کرد و با آنها مصاحبه مي کرد.   يونس قيصي زاده با دعوت از اساتيد روزنامه نگاري کشور و تشکيل جلسات آموزشي، نشان داد تصميم دارد نسل جديد و حرفه اي از روزنامه نگاران را پرورش دهد و جا پاي جاي اساتيدي چون   شمس الواعظين بگذارد. نتيجه اش را هم ديد! بجاي قدرداني هر روز پرونده بدست از اين شعبه به آن شعبه دادگاه در حال پاسخگويي در مقابل شاکيان حرفه اي بود. سهميه کاغذ و تبليغات هفته نامه اش را قطع کردند، ولي   خدا را شکر   بر خلاف خواست بدخواهان همچنان پابرجاست...

  حالا ربع قرن و 1000شماره از آن روزها گذشته است. عده اي از آن جمع نويسندگان در اين دنيا نيستند، عده اي جلاي وطن کرده اند، عده اي گرفتار معاش روزانه شده اند و کار روزنامه نگاري را کنار گذاشته اند، ولي همه آنها با همت يونس قيصي زاده و هفته نامه وزينش دور هم جمع شدند. حالا ديگر همه چيز ديجيتال شده، کسي جلو دکه ها صف نمي گيرد. ولي «نسيم جنوب» همچنان با جان سختي به صورت فيزيکي و شيميايي (مجازي) حضور دارد. هنوز وقتي فايل پي دي اف رايگانش گيرم مي آيد با لذت مطالعه اش مي کنم و براي دوستانم فوروارد مي کنم. نمي دانم شايد وقتي سرشان را از اينستاگرام بيرون آوردند نگاهي به نشريه استانشان هم بکنند.

«نسيم جنوب» حکايت عاشقانه روزنامه نگاريست که دل باخته و اميدوار به   آينده بهتر سرزمينش است. اميدوارم جشن دومين هزاره هفته نامه را بگيريم.

(ویژه هزارمین شماره نسیم جنوب)

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و پنجم، شماره ۱۰۰۰)

 

مرتبط:
» مو اهرم نمی شم، می شم بنه گز [بيش از 3 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: