زيبا هوشيار: در شهريور ماه سال 1377، در دفتر کارم مشغول بررسي پرونده هايم بودم که برادرم پرويز با من تماس گرفت و موضوع شکايت نيروي انتظامي بوشهر عليه هفته نامه نسيم جنوب را مطرح کرد. از خوانندگان اين هفته نامه بودم و آن را ميشناختم...
«ربع قرن با نسیم جنوب»
حکايت اولين دادگاه مطبوعات بوشهر
زيبا هوشيار - وکيل
شاکي: ناحيه انتظامي بوشهر.
متشاکي: مدير مسئول هفته نامه نسيم جنوب.
اتهام: تشويش اذهان عمومي، درج مطالب غير واقع اهانت آميز، نسبت به يگان، ترسيم چهره ي غيرواقع و خاص از اين يگان در جامعه.
در شهريور ماه سال 1377، در دفتر کارم مشغول بررسي پرونده هايم بودم که برادرم پرويز با من تماس گرفت و موضوع شکايت نيروي انتظامي بوشهر عليه هفته نامه نسيم جنوب را مطرح کرد(ايشان از نويسندگان هفته نامه بود)
از خوانندگان اين هفته نامه بودم و آن را ميشناختم، هفته نامه اي وزين، پر محتوا، و مطالب خواندني، با نويسندگان و روزنامه نگاران و شعراي متعهد به اصول اخلاقي و روزنامه نگاري، دلسوز به مسائل جوانان و خصوصا همشهري ها، دوستدار رفع مشکلات شهر با عنوان نمودن آنها، و قابل توجه که اين هفته نامه با همت سردبير گرامي و همسر گرانقدرشان، با وجود مشکلات زياد، همچنان استوار و پا بر جاست.
درطول خدمتم، اولين موردي بود که مسئوليت دفاع از يک هفته نامه را به عهده ميگرفتم.
هيجان زده بودم، دعواي ملکي، موارد کيفري و جرم و جنايت،خانواده،و... غير از دعواي مطبوعاتي، همه را تجربه کرده بودم.
در جلسات دادرسي در پروندههاي گفته شده، قاضي رسيدگي کننده، طرف يا طرفين و وکيل آنها وخودم حاضر بودم که طبق روال قانوني، هرکدام از طرفين اظهارات و يا دفاعيات خود را در مقابل قاضي و يا قضات، گفته و در فرصت قانوني، قاضي رسيدگي کرده واظهار نظر مينمود، منتهي اين پرونده با موضوعات گفته شده فرق داشت و از نظر من، استثنايي بود.
مدير مسئول هفته نامه ، زير سه برگ وکالتنامه در قسمت موکل را امضا، و امضاي ايشان را گواهي نمودم و اختيار حضور در جلسه دادرسي را از يونس قيصيزاده گرفتم.
مراحل الصاق تمبر انجام شد، خودم را براي نوشتن لايحه دفاعيه آماده و افکار خودرا در تقرير مطالبي در رد ادعاي نيروي انتظامي و موجه بودن مطالب مورد ادعاي نيروي انتظامي، با استناد به مواد قانوني متمرکز نمودم.
پرونده، پس از انجام مراحل تحقيقاتي به دادگاه عمومي ارجاع شد. در جلسه دادرسي، مدير مسئول نسيم جنوب، با اعلام ايراد عدم صلاحيت دادگاه رسيدگي کننده، به شايستگي دادگاه مطبوعاتي، دفاعيات خود را انجام دادند.
ايراد مدير مسئول نسيم جنوب موثر واقع شد و قرار عدم صلاحيت، به صلاحيت دادگاه مطبوعاتي با حضور هيات منصفه، صادر گرديد.
وقت دادرسي براي اواخر ديماه تعيين و ابلاغ شد. هوا سرد شده بود، در وقت مقرر در جلسه دادگاه، به همراه موکلم قيصي زاده،حاضر شدم.
به لحاظ علني بودن دادگاه و حضور مردم، بناچار، جلسه رسيدگي را در سالن بزرگي، تشکيل دادند، هيات منصفه حضور داشت.
قاضي در جاي خود نشسته بود.
نماينده حقوقي نيروي انتظامي از تهران آمده بود و حاضر بود.
جمعيت زيادي از پير و جوان، در سالن گرد آمده بودند. دوستداران نسيم جنوب وساير علاقمندان به مطبوعات آمده بودند.
جا براي نشستن کم بود، عده زيادي ايستاده، منتظر تشکيل جلسه دادرسي بودند.
در سمت راست من ، موکلم ، با تعداد زيادي اوراق که مستند اظهارات وي بود، نشسته بود.
در سمت چپم، نماينده نيروي انتظامي بود.
سکوتي حکمفرما بود، تا اين که قاضي، از شاکي خواست، تا شکايت خودرا بيان کند، ايشان همان مطالب گفته شده در شکايت را تکرار نمود و تقاضاي محکوميت هفته نامه به جرم تشويش اذهان عمومي و نشر اکاذيب کردند.
پس از اظهارات نماينده حقوقي نيروي انتظامي، قاضي از من خواست که دفاعيات خود را بيان دارم، من هم مستند به مواد قانون مربوطه، موکل را مبري از هرگونه اتهام، و تقاضاي رد شکايت شاکي نمودم.
مدير مسئول نسيم جنوب در ادامه دفاعيات من، درلايحه اي مشروح، از خود دفاع نمودو اعلام داشتند که درج کليه مطالب مطابق با قانون مطبوعات بوده و جرمي انجام نداده است.
هيات منصفه به دقت، به مطالبي که طرفين عنوان مي نمودند، توجه ميکردند.
جلسه دادرسي پايان يافت و هيات منصفه، براي شور به اتاق ديگري رفتند.
چشمها همه نگران ، به درب اتاقي که هيات منصفه در حال مشورت بودند، دوخته شده بود.
پس از مدتي هيات منصفه وارد سالن رسيدگي شدند و در جاي خود قرار گرفتند.
همه، در جاي خود نشستيم، دوستداران نسيم جنوب، منتظر نظر هيات منصفه بودند.
پس از سکوتي که سالن را فرا گرفته بود، قاضي نظر هيات منصفه را اعلام کرد.
««هيات منصفه پس از مشورت، اعلام نمودند که اقدام هفته نامه در درج مطلب مورد ادعاي شاکي، جرم نيست.»
لبخند شادي بر لبان همه هواداران نسيم جنوب نقش بست.
جلسه به پايان رسيد و از سالن خارج شديم، همههاي بود ، همه خوشحال و در حال اظهار نظر بودند، از من و مدير مسئول تشکر ميکردند.
نکته مهم و اساسي براي من، وجود اين چنين پروندهاي بود، زيرا در طول تاريخ مطبوعات بوشهر (که قدمتي طولاني دارد و به سال 1236 هجري قمري بر مي گردد)اولين دادگاه مطبوعاتي با حضور هيات منصفه بوده ودر تاريخ مطبوعات بوشهر، ثبت خواهد شد.
در مورد تاريخ مطبوعات بوشهر ، نوشتهاند، نخبگان و افراد اهل مطالعه، به جهت حضور، هنديها و انگليسيها در بوشهر و داشتن روزنامه و کتاب، به خواندن علاقمند شدند کما اين که کتاب، از جمله سوغاتهايي بود که از پاريس و لندن به خطه جنوب، آورده مي شد.
گفته شده که ميرزا صالح شيرازي که پدر مطبوعات و روزنامه نگاري در ايران هست اهل کازرون فارس بوده و به جهت مراودات تجاري بين بوشهر و کازرون، در سفري به بوشهر ، علاقمند به مطالعه شده است .
خواندهام که مردم بوشهر از هواداران پروپا قرص مخالفان حکومت قاجار بودند و از طرفداران مطبوعات اپوزيسيون در مصر و هند و انگلستان بودند
نوشتهاند که اولين روزنامه بوشهر(طلوع) نام داشت که با خط نسخ و چاپ سنگي، در دسترس مردم قرار ميگرفته است. سردبير آن عبدالحميد خان ثقفي ملقب به متين السطنه بوده است که کاريکاتورهاي ضد استبدادي در آن چاپ ميشده است، به دليل مشکلات چاپ و غيرو ، به ميزان کم چاپ ميشده و بعد از چند نسخه، تعطيل ميشود.
خاطره ي شيريني که در هنگام وکالت در بوشهر داشتم اين بود که در حد خود تلاش کردم از توقيف يک نشريه مردمي جلوگيري کنم.
(ویژه هزارمین شماره نسیم جنوب)
(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و پنجم، شماره ۱۰۰۰)
آخرین اخبار
- بدون انگلزدايي اقتصاد، جراحي اقتصادي پزشکيان امکانپذير نيست
- سرکار گذاشته شدن سالمندان توسط شهردار بوشهر
- پروژه راهآهن بوشهر- شيراز؛ وعدهها در دوراهي عمل و انتظار
- آقاي رئيس جمهور، به وعده خود براي رفع فيلترينگ عمل کنيد
- مهدي طارمي، پنجرة معرفي استان بوشهر در اروپا
- وفاقشکني نفتيها عليه مديريت استان بوشهر
- از افول ستاره «رصدخانه مهر» جلوگيري کنيم!
- چالش انتصاب استاندار بومي؛ براي توسعه استان بوشهر!
- به ياد سی سال دوران خوش معلمي
- پرواز با اژهاي، پرواز بدون اژهاي
- کمبود امکانات درماني استان بوشهر، مردم را آواره غربت کرده
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
پربیننده ترین
خاطره ای ماندگار، جذاب و قابل تاملی را شیوا و روان بیان داشتید
درودتان باد