طراحی سایت
تاريخ انتشار: 18 دي 1401 - 10:15
مصاحبه نسيم جنوب با عبدالمجيد زنگوئي شاعر و نويسنده بوشهري

تا آنجا که به ياد دارم، فضاي فرهنگي و ادبي در بوشهر و همچنين در دبيرستان سعادت، خوب بود. هفته نامه ديواري، بحث ها و رد و بدل شدن کتاب هاي خواندني بين دانش آموزان (البته نه همه دانش آموزان، تعداد اندک ي)، مطالعه کتاب هاي شعر. ناگفته نگذارم که، وجود شخصيت هاي ادبي و هنري نظير منوچهر آتشي و محمدرضا نعمتي زاده در آن سال ها، در ايجاد علاقه و انگيزه ي روي آوري به ادبيات، فرصت بسيار خوبي بود براي اين کار...

 

مصاحبه نسيم جنوب با عبدالمجيد زنگوئي شاعر و نويسنده بوشهري :  

پيوسته نگاه به جلو و آينده اي مترقي داشتيم  

-   لطفاً خودتان را براي خوانندگان نسيم جنوب معرفي کنيد.

- عبدالمجيد زنگويي، از پدر رضا و از مادر سکينه، هر دو زنگويي.  

- در چه سالي متولد شديد، در چه مدارسي درس خوانديد؟  

- متولد 19 آبان 1316 در بوشهر، دوران دبستان را در دبستان پهلوي گذراندم، و دوره ي دبيرستان را در دبيرستان سعادت بوشهر.

- حال و هواي مدارس و دانش آموزان در آن زمان چگونه بود؟

- در مدارس بين دانش آموزان، دوستي و صميميت حاکم بود، و در دوره ي دبستان، غير از درس، به ورزش هم توجه خاصي داشتند. اما در دوره دبستان، فکر مي کنم بيشتر دانش آموزان به مسائل سياسي توجه نداشتند، حتي در دوره دبيرستان هم، بسياري از دانش آموزان، نسبت به جريانات سياسي، بي توجه بودند. فقط به درس و بعضي ها هم در کنار درس به ورزش هم اهميت مي دادند. بعضي ها تنها به درس مي پرداخت ند، گروهي به ورزش، گروهي هم در کنار همه اين ها، به جريانات و مسائل سياسي هم توجه داشتند. به ويژه که زمانه چنين مي طلبيد و ارتباط دانش آموزان و محيط خارج، دانش آموز را به سمت جريانات سياسي سوق مي داد. بحث پيرامون مسائل سياسي، خطري براي درس دانش آموزان ايجاد نمي کرد.

- دانش آموزان و همکلاسي هاي شما در آن زمان، چه اُفق رشد و پيشرفتي براي خودشان متصوّر بودند؟

- طبيعي بود که همه به فکر اين بودند که پس از گرفتن ديپلم، وارد بازار کار شوند، ازدواج کنند و به طريقي تشکيل خانواده داده و سر و ساماني بگيرند. بعضي ها آر مان هاي بلند و دور و دراز داشتند؛ بعضي ها از همان دوران، آرزوي دبير شدن و کارمند شدن و گروهي هم به فکر ورود به کار در بازار بودند. اما در مورد خودم، هميشه   مي گفتم تا ليسانس نگيرم، نه ازدواج مي   کنم و نه دنبال کار خواهم رفت. هميشه شغل دبيري مورد نظر من بود ، که سرنوشت، مرا روانه دادگستري کرد. که البته از نظر حقوقي، بسيار بالاتر از آموزش و پرورش بود. اگر چه به دبيري علاقه مند بودم و همين عشق و علاقه بود که زماني که در دادگستري آبادان به کار اشتغال داشتم، برنامه تدريس در دبيرستان هاي آبادن را هم داشتم. البته ب سياري از همکلاسان من، پس از گرفتن ديپلم، خيلي موفق بوده اند.

- آيا معلماني هم بودند که انگيزه ي پيشرفت و رشد در دانش آموزان به وجود آورند؟

- بودند معلمان و دبيراني خوش فکر و آينده نگر، که دانش آموزان را تشويق به ادامه تحصيل، يافتن شغل خوب، مطالعه کتاب و ه مراهي با مردم را مي کردند. بودند معلمان و دبيراني که پيوسته نگاه به جلو و آينده اي مترقي داشتند و دانش آموزان را در اين راه تشويق مي کردند.

- در چه سالي ديپلم گرفتيد و بعد از آن چه کرديد؟

- در خرداد سال 37-1336 از دبيرستان سعادت بوشهر ديپلم گرفتم. در همان سال در کنکور دانشکده ادبيات دانشگاه شيراز، در دو رشته زبان انگليسي و ادبيات فارسي شرکت کردم، و در حالي که اطمينان داشتم در هر دو رشته قبول مي شوم؛ اما نام من در قبولي هاي رشته زبان انگليسي نبود و وارد رشته زبان و ادبيات فارسي در دانشکده زبان و ادبيات دانشگ اه شيراز شدم. در خرداد 1340 دانشکده را پشت سر گذاشته و همان سال، در آبان ماه 1340 وارد خدمت نظام وظيفه شدم. دوره ما، خدمت نظام براي افسران وظيفه 18 ماه بود، که 9 ماه آموزشي را در مرکز پياده (محل باغ تخت شيراز) گذراندم و 9 ماه افسري وظيفه را در سنندج، و در همه اين   سال ها، يعني پس از گذراندن دوران دبستان و دبيرستان و دانشگاه و افسري وظيفه، با سيد جعفر حميدي، هميشه و همه جا با هم بوديم. در دوره دانشگاه، سه سال با هم هم اطاق بوديم و دوره افسري وظيفه در سنندج هم، باز در کوي افسران وظيفه و مجرد سنندج هم اتاق.

- فضاي فرهنگي و ادبي- هنري بوشهر در آن سال ها چگونه بود؟

- تا آنجا که به ياد دارم، فضاي فرهنگي و ادبي در بوشهر و همچنين در دبيرستان سعادت، خوب بود. هفته نامه ديواري، بحث ها و رد و بدل شدن کتاب هاي خواندني بين دانش آموزان (البته نه همه دانش آموزان، تعداد اندک ي)، مطالعه کتاب هاي شعر. ناگفته نگذارم که، وجود شخصيت هاي ادبي و هنري نظير منوچهر آتشي و محمدرضا نعمتي زاده در آن سال ها، در ايجاد علاقه و انگيزه ي روي آوري به ادبيات، فرصت بسيار خوبي بود براي اين کار.

- آيا در آن زمان، زمينه براي نوجوانان و جوانان که علاق ه مند به فعاليت هاي هنري بودند، در بوشهر فراهم بود؟

- زمينه براي نوجوانان و جوانان تا آنجا که به ياد دارم، کاملاً فراهم بود. از گرايش به ورزش گرفته تا تئاتر و ديگر حوزه هاي هنري فراهم بود. يکي علاقه مند به شعر بود، يکي به قصه نويسي، يکي به تئاتر و ديگري به ورزش؛ براي همه محيط فراهم بود. نتيجه ي آن هم مي بينيم، شاعراني مانند علي باباچاهي، سيدجعفر حميدي، محمد بياباني، ابوالقاسم ايراني، حسن آرش نيا، محمد آذري، اسکندر   احمدنيا، پرويز پروين و ده ها شاعر و نويسنده، و در حوزه ورزش هم که، جاي خاص خود را دارد.

- چگو نه با جريان هاي فرهنگي و ادبي و هنري که در کشور وجود داشت، ارتباط گرفته و از آن ها مطلع مي شديد؟

- از طريق مطبوعات، رفت و آمد و ارتباط هنرمندان با هم، آمد و شد گروه هاي هنري، کتابهاي منتشر شده؛ و البته بيش از همه، مجلات ادبي- هنري که آثار و نقد شاعران را ب ه چاپ مي رساندند.

- به نظرتان در رشد وضعيت شما بيشتر چه افراد و عواملي تأثيرگذار بودند؟

- بي ترديد مي توانم از زنده يادان محمدرضا نعمتي زاده و منوچهر آتشي، دو شاعر نام آشناي شهرمان را نام ببرم. ياد دارم زنده ياد نعمتي زاده، که شعرهاي خود را براي اصلاح به ن زدشان مي بردم و مشوق خوبي هم بود، براي نخستين بار کتاب شعر محمد زهري با نام «جزيره» را در اختيارم گذاشت. و پس از آن، به تدريج با آثار ديگر نوپردازان آشنا شدم. و فکر مي کنم اين مربوط به زماني است که من کلاس هشتم يا نهم، يعني دوره هاي اول دبيرستان بودم. آتشي هم که جاي خاص خود را دارد، که مستقيم يا غيرمستقيم معلم من بود.

- چه خاطراتي از فعاليت ها و فضاي آن موقع داريد؟

- روزنامه هاي ديواري، سخنراني هاي هفتگي در سالن دبيرستان سعادت، اجراي نمايش ها در همان سالن، آن هم توسط دانش آموزان صاحب ذوق و هنرمند، شعرخواني در کلاس ها و در حضور دبيران ادبيات و تشويق آنان مانند آقايان محمد آل عصفور، و عبدالحميد رجبي بانياني و اغلب دبيران ديگر، البته من در حوزه تئاتر نبودم، ولي در روزنامه ديواري، سخنراني ها و شعرخواني هاي سرکلاس و خارج از کلاس فعاليت داشتم.

- چه شد که به سمت ن ويسندگي و شاعري و تحقيق رفتيد؟

- از نوجواني به ادبيات علاقه مند بودم، شعر و گاه کتاب مي خواندم. پدرم تعدادي کتاب داشت که بيشتر مذهبي بودند، ولي من گاهي به سليقه ي خودم از بين آنها، کتابي را انتخاب مي کردم، و بويژه که بيشتر محتواي شعري داشتند، مي خواندم و گ اهي هم شعرها را حفظ مي کردم. از دوره دبيرستان شروع کردم به سرودن شعرواره ها، هم به صورت غزل و هم در قالب نيمايي. به تدريج به تحقيق و پژوهش و نقد هم روي آوردم. و البته نقد و پژوهش مربوط به سال هاي بعد   است، که از ترانه هاي فايز آغاز کردم و بعد شعر و دشتي و دشتستان که ادامه پيدا کرد و به اکنون رسيده ام.

- مشوقان شما چه کساني بودند؟

- گاهي دبيراني مانند آقايان محمد آل عصفور، و عبدالله شهابي، عبدالحميد رجبي بانياني، ابطحي، که هم رئيس فرهنگ بود و هم مدتي در دبيرستان سعادت، کلاس چهارم ادبي هم تدريس مي کرد؛ و البت ه محمدرضا نعمتي زاده و منوچهر آتشي بيش از ديگران، که گاه نزد آنان مي آموختم و گاهي پدرم هم مرا   تشويق به سرودن مي کرد. و اگر بگويم بيشترين تأثير را غير از منوچهر آتشي، از مهدي اخوان ثالث (م. اميد) پذيرفته ام، اغراق نيست؛ دو شاعر استاد و مورد علاقه ي من.

- چه مسيري را تاکنون در اين حوزه طي کرده ايد؟

- نوشتن حدود 100مقاله پژوهشي- تحقيقي، و نقد، که اگر عمري باقي باشد، تصميم دارم در يک مجموعه با عنوان «مجموعه مقالات» به چاپ برسانم. چندين کتاب به چاپ رساندم، شرکت در جلسات متعدد شب هاي شعر در تهران و شيراز، نشست و تبادل نظر با شاعران و منتقدين و صاحب نظران، استفاده از نظر و ديدگاه منتقدين،   بي آنکه احساس ناراحتي و کدورت به من دست دهد. مطالعه ي آثار متعدد شاعران اعم از کلاسيک يا نوپردازان؛ همه و همه در اين روند و راستا باعث کسب تجربه براي من شده اند.

- چه توصيه و س فارشي به جواناني که علاقه مند اين حوزه ي فرهنگي هستند و قصد فعاليت را دارند، داريد؟

- توصيه ام اين است که، چنانچه در زمينه ي شعر کار مي کنند، در هر زمينه اي که باشد، از شعر کلاسيک شروع به مطالعه کنند، اگر چه شعر سپيد بسرايند. از ريشه و بنياد شعر پارسي آگاه ي و اطلاع داشته باشند. براي نمونه بگويم که، احمد شاملو اگر چه شعر سپيد را آغازگر شد و بنا نهاد، اما شعر کلاسيک را خوب مي شناخت و مطالعه کرده بود، از رودکي به بعد همه را مي شناخت و در انواع شعر کلاسيک خود تجربه کرده بود، تا نيمايي و سپيد و تصحيح ديوان حافظ با مقدمه امروزي و خواندني.

  اگر چه امروز بيشتر تکيه بر تخيل و تصويرگرايي است، اما در کنار صنايع ادبي و شعري و بديعي، تعهد و مردمي بودن شعر را نبايد فراموش کرد. و توجه داشته باشند که به قول منوچهر آتشي، موضوع اصلي شعر، انسان و انسانيت و تعهد است. از کنار نا ملايمات و ناهنجاري ها، بي تفاوت نگذرند، از ايهام به خوبي بهره برداري کنند و مقصود خود را بيان نمايند. همچنين از خواندن اشعار شاعران دهه سي و چهل از نيما يوشيج گرفته تا فريدون توللي، نادر نادرپور، مهدي اخوان ثالث، سهراب سپهري و ... تا امروزيان غفلت نکنند.

- چه کتاب هايي را از چه نويسندگان براي خوانندگان نسيم جنوب معرفي   مي کنيد؟

- به قدري کتاب براي مطالعه زياد و متنوع است، که در اين بحث مختصر نمي گنجد و حافظه ام ياري نمي کند، که صدها کتاب يا کتاب هاي خاصي را معرفي کنم. از نويسندگان خودمان به اندازه اي کتاب ق ابل مطالعه داريم که يک عمر چندين ده ساله لازم است تا بتوان به خواندن آنها پرداخت.

  اجازه دهيد از هر نويسنده تنها يک اثر با سليقه ي خودم معرفي کنم. محمدعلي جمال زاده (يکي بود يکي نبود)، صادق هدايت (حاجي آقا)، بزرگ علوي ( چشم هايش)، صادق چوبک (تنگسير)، احمد محمود (زمين سوخته)، دکتر غلامحسين صاعدي (عزاداران بَيَل)، دکتر عبدالحسين زرين کوب (دو قرن سکوت)، هوشنگ گلشيري (شازده احتجاب)، دکتر باستاني پاريزي (پيغمبر دزدان)، محمدعلي اسلامي ندوشن (ايران را از ياد نبريم)، سيمين دانشور (سووشون)، محمود دولت آبادي (جاي خال ي سلوچ)، رؤيا پيرزاد (چراغ ها را من خاموش مي کنم)، عباس معروفي (سمفوني مردگان)، سيديحيي يثربي (فلسفه خرافات)، علي دشتي (عقلا بر خلاف عقل)، جلال آل احمد (خسي در ميقات)، احمد کسرايي (تاريخ مشروطه ايران)، محسن شريف (آس نحس)، منيرو رواني پور (کنيزو)، محمدرضا ص فدري (سياسنبو)، ابراهيم گلستان (شکار سايه)، رضا قاسمي (کسوف)، حسن آرش نيا (خون رزان) و ده ها نويسنده نام آور ديگر.

و اينک چند نويسنده ي خارجي را با يک اثر از آنان نام مي برم: جک لندن (پاشنه ي آهني)، جان اشتاين بک (ماه پنهان است)، مارک تواين (شاهزاده و گدا )، پرل باک (پر)، خاوير کرمونت (بي شعوري)، هرمان ملويل (موبي ديک)، جورج ارول (قلعه حيوانات)؛ و از ديگر جاها، بالزاک (بابا گوريو)، جان پل سارتر (دست هاي آلوده)، آلبر کامو (بيگانه)، چارلز ديکنز (ديويد کاپرفيلد)، ويکتور هوگو (بينوايان)، شيلر (ويل هلم تل)، سروا نتس (دون کيشوت)، برتولت برشت (زندگي گاليله)، شکسپير (هملت)، داستايوسکي (جنايت و مکافات)، تولستوي (جنگ و صلح)؛ ماکسيم گورکي (دانشکده هاي من)، نيکولاي گوگل (نفوس مرده)، آنتوان چخوف (باغ آلبالو)، پوشکين (دختر سروان)، لرمانتوف (قهرمان عصر ما)، بوريس پوله وي (د استان يک انسان واقعي)، گابريل گارسيا مارکز (صد سال تنهايي).

- چند کتاب تاکنون از شما منتشر شده است؟

- تاکنون 34 عنوان کتاب اعم از سروده ها و پژوهش از اينجانب به چاپ رسيده، که چون فرصتي نيست تا 34 عنوان را نام ببرم، تنها به چند عنوان از آنها اکتفا مي کنم. و اين را اضافه کنم که سه عنوان هم آماده چاپ دارم، يکي با نام «آهنگ سربلندي» يکي هم با نام «از فيض فايز» که زندگي نامه و مصاحبه هاي اينجانب است با سيدقاسم ياحسيني، پژوهشگر پرکار، که کارش رو به پايان است. و ديگري، «گستره اي واژگان پيوندي در زبان پارسي»، کاري مشترک با دکتر سارا تربيت استاد دانشگاه. و اگر عمري باقي باشد، بر آنم تا تعداد کتاب هايم را به 40 عنوان برسانم.

  و اينک نام تعدادي از آثار چاپ شده ي اينجانب:

مجموعه شعر دشتي و دشتستان و تنگستان (در 7 دفتر)، نگاهي تازه به دريا (در 3 دفتر)، و 12 دفتر شعر به اين ترتيب: شب قطبي، پيکي براي صلح، پا به پاي قاف، از قبيله عياران، عاشقانه ها و رموز، از بانگ سروش، هميشه عاشق و سرمست، آهسته به گوش گل، گلواژه ي تر، اي عشق چه جان ها که بدادي بر باد و خانه پيدا نيست.

- در حال حاضر چه مي کنيد؟

- مي خوانم و مي نويسم، بي کا ر نيستم. و نمي گذارم که وقتم بيهوده تلف شود. به شدت مشغول پژوهش و نوشتن، به ويژه در حوزه شعر و ادب استان بوشهر هستم. هفته اي 2   تا 3 بار هم در جلسات شعرخواني در شيراز شرکت مي کنم. روي هم رفته، در اين پيرانه سر و در آستانه ي 85 سالگي بيکار نيستم و نمي گذارم که بيکار بمانم. سعي مي کنم به هر نحوي خود را مشغول کنم. در ضمن، انتشارات ليان هم کماکان فعال است و آماده همکاري براي چاپ آثار دوستان.

-سخن پاياني؟

- توصيه ام به جوانان عزيز اين است که، وقت خود را به بطالت و در   بيهودگي نگذرانند، بخوانند و بخوانند. کتاب ب هترين دوست انسان ها است، و از کتاب و مطالعه فاصله نگيرند و به فضاي مجازي اکتفا نکنند. بکوشند که دوست ياب باشند و در يک دنياي علمي زيست کنند. از خرافات دوري گزينند و با واقعيات علمي زندگي را بگذرانند. تلاش کنند که سطح آگاهي خود را در هر زمينه بالا ببرند. بو يژه اين که تاريخ بخوانند تا هر چه بيشتر با فرهنگ و اوضاع اجتماعي ديرينه ايران آشنا شوند.

در پايان، از روزنامه وزين نسيم جنوب، که اين فرصت را در اختيار من گذاشتند، سپاسگزاري ميکنم. با آرزوي توفيق روز افزون براي اين روزنامه و ملت بزرگوار ايران زمين.

 


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: