طراحی سایت
تاريخ انتشار: 26 دي 1401 - 11:58

غلامرضا شريفي خواه:  در تاريخ هيجدهم دي ماه سنه1342 شمسي که چند روزي قبل از آن بارون دونه درشت (دهن مشکي) چنان باريده بود که همه جا از جمله آب انبارها و باغ ها و زمين ها پر از آب شد و بعد    از اتمام بارندگي، شبي سرد و يخبندان در همه جاي بوشهر و نواحي محلات جنوبي پديد آمد و مردم پس از برخاستن از خواب، ديدند که در ظروف آب مصرفي مانند حبانه و خمره و بشکه و ... پوشيده از لايه يخ بود و مورد حيرت و تعجب همگان گرديده و تمامي محصولات زراعي کشت شده بر اثر يخ زدگي نابوده شده بود...

شب سرد سال يخبندان در بوشهر قديم

نسیم جنوب - غلامرضا شريفي خواه:

در يکي از محلات حومه جنوبي بوشهر باغ شيخ ابول که متعلق به فردي به نام ملاي ابوالقاسم محمد باغملايي بود که در آن جا داراي زمين هاي حاصل خيز براي کشاورزي بود، و شغل ساکنين اين محل؛ عده اي به کار باغداري و بعضي ها هم در سنگ درارها مشغول به کار بودند. در آن حوالي دو سنگ درار وجود داشت يکي در جنوب غربي باغ ملا و ديگري در جنوب باغ شيخ ابول که صاحب آن بانو فاطمه ابولي بود. سنگ بُري اين شغل پرزحمت توسط افرادي ماهر و زبردست انجام مي گرفت و از اين راه امرار معاش مي کردند. کساني هم در ادارات دولتي داراي صاحب منصبي بودند و فعاليت در اين شغل داشتند. اين آبادي باغ شيخ ابول و باغ ملاي معروف به فاصله يک جاده در کنار هم قرار داشتند و اين مناطق از نظر کشت صيفي جات تابستانه و محصولات زمستانه محل خيلي مناسبي بودند. محل کوچک باغ سيد با تعداد خانوار کم هم در جنوب باغ ملا بود و باغ مهم شيخ ابول به نام «ملا قاسمي» و باغ هاي نخل باغ ملا وابسته به آقايان (صفر، ابول) به شمار مي رفت. زيارتگاهي به نام «بي بي زليخا» هم در حد فاصل جفره عليباش و باغ ملا قرار داشت که دور و بر آن انبوهي از درختان کُنار محلي درشت، قرمز رنگ و خوشمزه که چشم هر رهگذري را خيره و از آن ميوه بهره اي مي برد، وجود داشت.

عمارت مجلل و بزرگ تابستانه حاج عبدالرسول طالبي مشهور به حاج رييس بوشهري که به خاطر هواي آزاد و دلپذير، آن جا بنا شده بود و مورد استفاده اين خانواده بزرگ و مهمانها قرار مي گرفت و ديگر عمارت «گرين پول» در جنوب شرقي باغ شيخ ابول که از بلنداي آن مناظر زيبايي از اطراف به چشم مي خورد.

در تاريخ هيجدهم دي ماه سنه1342 شمسي که چند روزي قبل از آن بارون دونه درشت (دهن مشکي) چنان باريده بود که همه جا از جمله آب انبارها و باغ ها و زمين ها پر از آب شد و بعد   از اتمام بارندگي، شبي سرد و يخبندان در همه جاي بوشهر و نواحي محلات جنوبي پديد آمد و مردم پس از برخاستن از خواب، ديدند که در ظروف آب مصرفي مانند حبانه و خمره و بشکه و ... پوشيده از لايه يخ بود و مورد حيرت و تعجب همگان گرديده و تمامي محصولات زراعي کشت شده بر اثر يخ زدگي نابوده شده بود و در آن نيمه شب سرماي فراموش نشدني، وقت به دنيا آمدن فرزندي از خانواده اي در محله باغ شيخ ابول فرا رسيد. حاج علي سرپرست خانواده با خوشحالي و سراسيمه با تنها وسيله اش به طرف خانه مشتي امينه محمدي باغملايي که در باغ ملا دايه (قابله) سرشناس و در پزشکي زايمان تبحر داشت، روانه شد و بعد از باخبر کردن دايه هر دو با پاي پياده روانه خانه شدند و پس از رسيدن فورا کَلک (منقل سفالي يا گچي) براي گرم کردن خانه آتشي روشن کردند و تلاش براي فراهم کردن وسايل زايمان و دست به دعا شدن به سوي خداي بزرگ، تا اين که نوزاد دختر به دنيا آمد و تحويل اعضاي خانواده گرديد و همگي خوشحالي مي کردند.

در آن سال دو روز از طرف اداره فرهنگ به دليل سرما و يخ زدگي تعطيل شد و بچه ها براي سرگرمي به آبهاي سطحي روي زمين که يخ بسته بود با سنگ مي زدند و آن ها را مي شکستند و با پرتاب يخ ها به هم به بازي مشغول   مي شدند. همچنين يخ ها را در کُلمن آب يخي شان مي ريختند تا مورد استفاده قرار گيرد. در آن روزها خود را با لباس گرم مي پوشاندند و در زير آفتاب مي نشستند.

چند روز بعد، از طرف بزرگان خانواده اسم " ليلا " را براي نوزاد به دنيا آمده انتخاب کردند. حاج علي پدر و سرور خانه در يکي از ادارات دولتي در شهر مشغول به کار بود و هر روز صبح با دوچرخه اش عازم به کار مي شد و خيلي هم خانواده دوست، اغلب، بچه هايش را بر ترک و در جلو روي فريم دوچرخه مي گذاشت و در محلات اطراف آن جا به گردش مي برد.

در قديم رسم بر اين بود که بعد از ده روز از تولد نوزاد حلوا زرد چوبه توسط کدبانوهاي قديمي درست و به همسايگان و اقوام نزديک بهره مي کردند و آنان هم در ازايش چيزهايي به عنوان چشم روشني مثل قند، نبات، گل، صابون، دستمال و ... هديه مي دادند و از طرف خانواده صاحب فرزند به دنيا آمده هم براي قدرداني و سپاس از زحمات دايه (قابله) در مجمعه (سيني بزرگ) مقداري پول، لباس و پارچه و کله قندي به منظور خلعت و يا هديه به ايشان مي دادند.

  حالا آن ليلاي کوچولو بزرگ شده و خانواده هر سال در جشن تولدش ياد آن شب فراموش نشدني و سرماي چله و يخ زدگي مي افتند.

در آن دوران، تعدادي محلات جنوبي بوشهر مثل باغ ملا، باغ شيخ ابول، جفره عليباش، ليل بحريني و ليل دروه يي که بعدا جزو محوطه نيروي هوايي ششم شکاري شد، تفرجگاهي بود براي مردم شهر که در فصل زمستان و بهار زيبا مخصوصا روزهاي جمعه و سيزده بدر (روز طبيعت) به طور خانوادگي و دور همي اقوام و خويشان، به آن جاه مي رفتند و از آن مناظر سرسبز و باغات و درختان و ديدن عمارت ها لذت مي بردند و ساکنين آن محلات با گرمي و صميميت از مهمان ها پذيرايي مي کردند.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و پنجم- شماره 1029)


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: