طراحی سایت
تاريخ انتشار: 13 بهمن 1401 - 12:14

ابراهيم مهدي زاده:    مجيد چاهي بخش يک استثناء بود. او همه را مي ديد. اين ديدن، به گمان من يک فروتني ذاتي بود. بعدها دانستيم که اين اطلاعات نيز از دريافت ها و نتيجه نشست و برخاست او با دبيران مدارس بزرگسالان و بنيان گذار باشگاه که خود روزگاري دبير ورزش آموزشگاه هاي استان بوده...

 




نسیم جنوب - ابراهيم مهدي زاده

سال هاي دهه چهل در بوشهر، باشگاه ورزشي ايرانجوان براي تربيت فوتباليست هاي جوان و جديد، احساس نياز کرد و با تشکيل تيم خردسالان راه را براي پرورش نسل جوان هموار نمود و باشگاه اين مهم را در دستور کار خود قرار داد. اين تصميم علمي و آکادميک را از دبستان هاي پسرانه شهر آغاز کردند. از شانس خوب ما، مربي اين تيم در مدرسه ما، دبستان ملي سعادت جناب حميد نبوي بود که معلم کلاس چهار ما نيز بود. با دو تومان به عضويت تيم خردسالان باشگاه ايرانجوان درآمديم و با تهيه لباس و کفش از فروشگاه زنده ياد «پورصباغ» شبي را از خوشحالي و ذوق   تا صبح خواب به چشمانم   نيامد. روز ثبت نام آسيد علي مصطفوي بدون توجه به آشنائي خانوادي، مسائل انضباطي و شرايط اخلاقي باشگاه، توضيح و سه جلسه تمرين و آموزش اوليه را يادآوري و حفظ توپ و اموال باشگاه را شرط اول به شمار آورد. باشگاه ايرانجوان در محله " کوتي " رو به روي درخت تناور ميدان فيروزي بود. اما تمرين و سهم باشگاه از استفاده از استاديوم سه روز دوشنبه، چهارشنبه و جمعه بود مگر مسابقه رسمي يا بين شهري مثلا از تهران يا آبادان بود که تعطيل اعلام مي شد.

اين شروع، آغاز حضور روزهاي غير تمرين در باشگاه نيز شد. عصرها پس تعطيلي مدرسه يک راست به باشگاه آمده و گاه به بازي پينگ ? پنگ و تماشاي واليبال بزرگسالان در زمين شمال باشگاه و تماشاي تمرين کشتي سپري مي شد. در اين حضور با افراد با سن هاي متفاوتي آشنا شدم و گاه به نظرگاه ها و سخنان دبيرستاني ها و اخبار ورزشي تهران و هنري و سينمائي نيز گوش فرا مي ? داديم که برايمان تازگي و جذبه ي خاصي داشت. زنده يادان محمد علي برزين، مجيد چاهي بخش، حميد راستيان و جوان ترها حميد چاهي بخش، حسين صالح پور، نادر اقدام، ماشالله فروزاني، محمود مشفقيان، آل ياسين ها ... دوستاني بودند که ما با آنها مدام در تماس و با اطلاعات آنها نه تنها از اخبار ورزشکاران ايراني و خارجي بلکه معلومات عمومي هم بر اندوخته هاي خود مي افزودم و بلکه گاه به رده هاي پايين تر و هم کلاسي هاي غير باشگاهي خود نيز منتقل مي کرديم.

  در اين ميان مجيد چاهي بخش يک استثناء بود. او همه را مي ديد. اين ديدن، به گمان من يک فروتني ذاتي بود. بعدها دانستيم که اين اطلاعات نيز از دريافت ها و نتيجه نشست و برخاست او با دبيران مدارس بزرگسالان و بنيان گذار باشگاه که خود روزگاري دبير ورزش آموزشگاه هاي استان بوده فراهم مي گرديد. آن مربي باشگاه و دبير سابق دبيرستان ها کسي نبود جز استاد «علي اکبر گبگاني» که مورد بي عنايتي مسئولان و اداره کنندگان مرکز فرمانداري ک بنادر و جزاير خليج فارس و درياي عمان بود و تا حدي که اگر پادشاه براي بازديد به اين ناحيه مي آمد نامبرده براي چند روز در جايي نگه مي داشتند تا تشريف فرمايي تمام شود، بعد او را رها مي کردند. اين گپ و گفت هاي غير قابل بازگو توسط اين دوستان ناخواسته و گاه فال گوشانه به ما نوجوانان آن روز منتقل مي شد و اين رو، ذهن رو به گسترش ما را، به افق هاي ديگر و به کنکاش و چرايي و سوال هاي متعدد سوق مي داد. در اين ميان مجيد چاي بخش براي ما گذشته از جايگاه بازيکن و بعدها کاپيتان تيم فوتبال ايرانجوان و منتخب بوشهر، شخصيتي قابل احترام و مرجع بود. اين شخصيت ممتاز و بي تکلف و تحويل گيرنده نوجوانان، از او تصويري الگو مانند ساخته بود که گاه رشک انگيز بود. اين نقش حتي گاه براي باشگاه هاي رقيب ايرانجوان هم قابل تعميم بود. مجيد رابطه خوبي با مديران و بازکنان باشگاه شاهين، پاس و تاج آن روز داشت. اين شخصيت کاريزمائي مجيد، يک محبوبيت استاني نيز براي او به ارمغان مي آورد. مخصوصا نگاه او به شهرستانهاي برازجان، خورموج، دير، گناوه ...تا گاه مديران باشگاههاي شهرستانهاي ديگر براي خواسته خود، از متوليان ورزشي، به او مراجعه مي کردند. اين آشنايي نتيجه تماس و حضور او از بازي هاي آموزشگاهي استاني و منتخب بوشهر به دست مي آمد. گاه ديده بودم که به رسم يادبود هديه هايي براي بازيکنان باشگاهي هاي تهراني و خوزستاني پست مي کند و از آن طرف هدايي نيز برايش مي فرستند.

اين رابطه انساني حاصل نگاه و باور انسان مدارانه زنده ياد مجيد چاهي بخش هرگز نزد اهالي بوشهر و کشور فراموش نميشود. شايد برايتان غير قابل باور باشد که رمان هاي معروف خارجي و ايراني من به کرات نزد مجيد د يده بودم. يک بار رمان " ابله " داستايوفسکي و " تنگسير " چوبک و " چمدان " بزرگ علوي جيبي را از ايشان به امانت گرفتم تا بخوانم. در آن دهه بر اساس تقسيمات کشوري، ميان استانها و فرمانداري هاي کل، مسابقات رشته هاي مختلف در جريان بود. در يک تورنمنت چهار تيم منتخب استاني و فرمانداري کل، به مرحله پاياني رسيده بودند که عبارت بودند از بوشهر، کرمان، تهران و خوزستان. بوشهر با پيروزي بر کرمان و تساوي با خوزستان و باخت از تهران سوم شد. مجيد چاه بخش تعريف مي کرد شب بازي با خوزستان زنده ياد احمد توراني و احمد رزمي بيشترين استرس را داشتند با اين که اصالتن خوزستاني بودند. زنده ياد احمد توراني تمام سعي و جديت خود را بکار گرفته بود تا گلي به دروازه حريف زده شود. زنده ياد اکبر کبگانيان از ميان دو دروازه بان آماده، تمايل به محمدي دروازه بان شاهين داشت تا پورچنگي دروازه بان ايرانجوان که بازيکن خودش بود و چيزي از محمدي کم نداشت. اين نگاه خردمندانه استاد کبگاني، قطعا از مشاورت مجيد چاهي بخش بي نصيب نبود. اين جاست که مي ? گويند هيچ محبوبيتي بي دليل نمي شود.

مجيد عاشق خانواده و همسر فرهنگيش سرکار خانم حسن پور و بوشهر بود. اين عشق را تا لحظه هاي آخر عمر با خودش داشت. در سفري به بوشهر يک ديدار با او ميسر شد. يک سال قبل از فقدانش نيز به عينه ديدم. آن روز اتفاقي، در دروازه، عباس شريفيان را ديدم و بعد از احوال پرسي، سراغ مجيد را گرفتم. گفت همين حوالي ست اگر تمايل داري برويم به ديدارش. گفتم با کمال ميل. در خيابان ايستگاه نرسيده به چهار راه، دفتري داشتند با برادر گراميش حميد به گمانم در کار بيمه. ديداري بسيار خاطره انگيز و به ياد ماندني شد. آخرين تقاضايش آن بود که خاطرات آن دوران را بنويسم مخصوصا در مورد استادش زنده ياد اکبرکبگاني و هم محله مان محمد علي برزين و زمان ساختن باشگاه در کنار پرورشگاه ساحلي و جلب سياحان که روز هاي جمعه تمام ورزشکاران از همه رشته ها و هواداران   براي کار يدي و ساختماني، فرغون به دست تا پاسي از شب کار مي کرديم تا باشگاه ايرانجوان بوشهر، ساخته و سر و سامان بگيرد. ميان هواداران، دبيران مدارس، کارمندان دولت، دانش آموزان، تجار، مديران فروشگاه ها، راننده هاي تاکسي، جاشوان، ملوانان لنج هاي مسافربري، تاليِ منِ هايِ بارشِمار اسکله و بارانداز، حضوري چشم گيري داشتند. در اين ميان، حضور برادران چاهي بخش از صفر و محمد... تا آخرين برادر مجيد، پررنگتر از بقيه بود. علاقه مجيد به بوشهر و ايرانجوان آگاهانه و با برنامه بود و در اين راه تمام سرمايه خود، خواه   تنها خانه ?   و اعتبارش بي دريغ صرف کرد. ياد و خاطره اش جاودانه باد.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و پنجم- شماره 1030)  

 


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: