طراحی سایت
تاريخ انتشار: 10 مرداد 1402 - 10:16

حسين شادکامي:  امتحانات مدرسه که تمام مي ? شد، فستيوال    انواع بازي ? ها و سرگرمي ? هاي توسون ? ها در هر کوي و  برزن در ايام تعطيلات مدرسه بپا مي ? شد. شروع هواي دم کرده و شرجي نفس ? گير    بيشتر اوقات روز امان از ما مي گرفت، حتي امکانات يک پنکه هم نبود. با رفتن به...

 

سرگرمي و بازي ? هاي محلي در توسون ? هاي بوشهر  

نسیم جنوب- حسين شادکامي  

امتحانات مدرسه که تمام مي ? شد، فستيوال   انواع بازي ? ها و سرگرمي ? هاي توسون ? ها در هر کوي و برزن در ايام تعطيلات مدرسه بپا مي ? شد. شروع هواي دم کرده و شرجي نفس ? گير   بيشتر اوقات روز امان از ما مي گرفت، حتي امکانات يک پنکه هم نبود. با رفتن به دريا که معمولا در چند روز وسط ماه (قمري) و سر ماه که بالاترين او پري داشتيم، گاهي اوه دريا حتي تو کوچه ? ها و خيابان هم کشيده مي ? شد، بهترين لذت ما بود که از خواب صحب ? گيني از دست   گرماي قلب الاسد و شرجي بسيار شب ? ها که خو   ازچشمامون گرفته بود، به دريا پناه ببريم.

صبحونه که مي ? خورديم از خونه بيرون مي ? زديم   و تا افتو پهني در سايه خونه ? ها   تجمع بچه ? ها با بازي ? هاي هفت سنگ، گل کوچک و گل بگير شده ، خرمن چند من   و تيرمويه بازي و چوکلي، بعد از آن بگو مگوي ميون بچه ? ها که ساعتي که از رخت شويي زنان   و آبتني دختران در حاشيه ساحل دريا مي گذشت، نوبت ما پسر بچه ? ها بود که تن گرمازده خود را به او دريا بزنيم. رفتن تو او دريا با خودمو ن بيد ولي بيرون آومدن با تهديد و تنبيه بزرگترهاي ? مان بود. اين ? قدر سرگرمي در آو دريا داشتيم که ساعت ? ها برايمان به تندي پيش مي ? رفت و نمي ? دانستيم که چهار پنج ساعت در آو دريا چگونه مي ? گذشت. از روي اسکله ما گوبار و بلت (ديوارهايي که جلوي پيش روي آب دريا مي گرفت )   کنار دريا شيرجه ? ها و ملاقها و يا روي کول بزرگترها مي ? رفتيم که يا از پشت يا از جلو شيرجه مي ? زديم.

خروس بازي، مسابقه غوص   کردن و شنا بين همسال ? ها از ديگر سرگرمي ? هاي درون آو بود. حبيب و حسن براي ترساندن ما بچه ? ها، مارا مي ? گرفتند، يکشون دستا و ديگري پاي ما کوچکترها را مي ? گرفتند که از بالاي بلت پرت مي ? کردند تو او دريا تا ترسمان بدهند و بعد خودشان به دنبال ? مان فورا مي ? آمدند. کلي او مي ? خورديم تا   ما را مي ? گرفتند و بازي و سرگرمي هيجاني براي آنها داشت. کمي که بزرگتر مي ? شديم جرات مي ? کرديم از سطحه (عرشه) تشاله ? ها و بوم ? هاي لنگر شده در کنار «خور دي سيفو» حال و هوايي ديگر به دل خشي ما در آوتني دريا مي ? داد. هر دم که از توسون مي ? گذشت کم کم پوست ما هم به سياهي و حتي سوختگي کشيده مي ? شد و برنزي مي ? شديم. شدت عمل جلوگيري بزرگترها هم کمتر اثري در هجوم گرما و خلايق   جونا در ا و دريا تاثيري نمي ? گذاشت. گاهي هم با مشقل (آش پاله) براي گرفتن صيد ماهي سمعه (ميد، بياه) خود را سرگرم مي ? کرديم و يا شرو (صيد ساحلي   دو نفره که به وسيله لباس ? هاي کهنه و بند گسل جهازها که با دو سر روي بستر تا حاشيه ساحل کشيده مي ? شد) اين کار در حاشيه خور يا زم ان او خالي انجام مي گرفت.

کاظمو و محمود و دو برادري که از ترس دي و بواشون بعد از شنو تو دريا مقداري اوه شيرين رو خوشون مي ? ريختند تا شوري بدنشون که توسط بزرگترها که با زبونشون مزه مي ? کردند، مشخص نگردد... بعد که مي ? آمديم خانه خودمان با او چاه شيرين مي ? کرديم تا مبادا دونه انجير بگيريم. ترس بزرگتر از غرق شدن و گرمازدگي و يا حتي جانوران دريايي مثل لقمه (سفره ماهيان) و فرياله (عقرب دريايي) و دول (عروس دريايي) که سم کشنده داشتند که با او پري تمام خور سلطاني و کنار بلت دريا و اسکله ماگوبار بسيار ديده مي شد که بزرگ ترها با فاله (سه پنجه داسي) از روي بلت آن ? ها را شکار مي کردند و ما بچه ? ها جرات رفتن تو او دريا نداشتيم. ديده بوديم که جاشوها در هنگام تعميرات لنج ? ها و قايق ? هاي خودشان يا مسافتي که بايد طي مي کردند تا به قايق برسونند خار هر کدام از اين جانوران   ناله هايشان را بلند مي ? کرد، انگاري که تير کاري خوردند و درد شديدي که همراه با تب و بي حال شدن همراه بود، آن ? ها را به بيمارستان مي ? کشاند. ظهرهاي دم کرده جنگ افتو تنها   دريا تن خسته ما را تو اين گرما بي ? حس مي ? کرد تا چرتي بزنيم. بعدازظهر که افتو جرنگ فروکش مي ? کرد و از شد ت آن کم مي ? شد تو محله ? ها، ميدون درن دشتي بيد که بچه ? ها هجوم مي ? آورند رباي بازي ? هاي فوتبال، گل به شده و هفت سکن و غيره و خودشان را تا غروب سرگرم مي ? کردند.

بعد از غروب افتو يکي از بازي ? هاي شبانه «تيربيا» بازي که همان قايم موشک (چش برکو) بود. بازي گاهي از محل ه ? اي تا محله ? هاي ديگر هم کشيده مي ? شد و هر دور بازي بين يک تا يک و نيم ساعت به درازا کشيده مي ? شد. شب که مي شد از خستگي تنمون را روي جاهاي پهن شده شرجي زده در پشت بام ها مي ? سپرديم و نگاه به آسمون پرستاره و حرکت   شهاب سنگ ? ها که ستاره ? هاي اقبال خود مي ? دانستيم رصد مي کرديم. بازي کهکيدو چکميدو (شناسايي خانه ? هاي همسايه ? ها با تعداد زن و مرد) و معما ? ها تا آخر شب که گوش به شنيدن قصه ? هاي بزرگترها به ما بچه ? ها خواب سهمگيني مي ? داد تا فرداي ديگر که خود را از نوع آماده مي ? کرديم و بزرگترها آرزوي باز شدن مدرسه ? ها داشتند تا خيالشان بابت بچه ? هاشون راحت شوند و منمنه ? اي بابت اونها نداشته باشند.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1049)

 

برچسب ها:
حسين شادکامي

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: