اصل چهار ترومن سيل گوني ? هاي گندم را به شهر قحطي ? زده ما سرازير کرد، آثار جنگ جهاني، خشکسالي ? هاي پي در پي، بيکاري و بيماري ? هاي واگيردار و غيرواگيردار همه جا را به فلاکت انداخته بود. بوشهر، شهر بندري ما با آن هواي گرم و مرطوب، مصيبتش دو چندان بود. روزگار به سختي مي ? گذشت، به دست آوردن لقمه ناني بسيار سخت بود، اغلب مردم ت وانائي خريد و سير کردن شکم خانواده خود را نداشتند..
خاطرات بوشهري
گندم ? هاي ترومن در مدارس بوشهر
پرويز هوشيار
اصل چهار ترومن سيل گوني ? هاي گندم را به شهر قحطي ? زده ما سرازير کرد، آثار جنگ جهاني، خشکسالي ? هاي پي در پي، بيکاري و بيماري ? هاي واگيردار و غيرواگيردار همه جا را به فلاکت انداخته بود. بوشهر، شهر بندري ما با آن هواي گرم و مرطوب، مصيبتش دو چندان بود. روزگار به سختي مي ? گذشت، به دست آوردن لقمه ناني بسيار سخت بود، اغلب مردم ت وانائي خريد و سير کردن شکم خانواده خود را نداشتند، بچه ? هاي لاغر، زرد و هميشه گرسنه بودند و اگر خرما بدادشان نمي ? رسيد چه بسا از سوء تغذيه همگي تلف مي ? شدند. شهر ما براي ورود گندم ? هاي اهدائي از جانب امريکا در نظر گرفته شده بود تا انبار شود و به مرور به مرکز ي ا ساير مناطق فرستاده شود. يکي از اين انبارها حياط درنداشت مدرسه ما بود، در گوشه ? اي از حياط، گوني ? هاي گندم را روي هم چيده بودند و نگهباني بالاسر آن گذاشته بودند. ما محصلين مدرسه از چيزي سر در نمي ? آورديم و شنيديم که اين ? ها، گوني گندم است. براي ما که نان را ک وپني مي ? خرديم، اتفاق خوش يمن و عجيبي بود، ظهر که به خانه رفتيم خبر به تمام خانواده ? ها رسيده بود و هيچ ? کس به دنبال دليل اين اتفاق نبودند، ولي بي ارتباط بهم، متفق شدند که آنها هم از اين سفره لقمه ? اي ببرند. من و عباس و احمد همکلاس بوديم و تقريبا همسايه، احمد تپل بود و زبر و زرنگ، اما عباس ريزه ميزه و دست و پا چلفتي، هرروز مسير رفت و برگشت را با هم بوديم و از همه چيز هم باخبر، باخبر ورود گندم ها، مأموريت ما هم آغاز شد. هر يک ازما کيسه ? اي را که مادران ? مان به ما داده بودند، بايد وقت برگشت به خانه پراز گندم تحويل مي ? داديم.
ما سه نفر قرارمان را براي صبح زود گذاشتيم و آمديم پشت مدرسه تا از ديوار مدرسه بالا برويم و کيسه ? هاي ? مان را پر کنيم، ديوار که از سنگ ? هاي مرجاني دريائي به ارتفاع بيش از يک متر و نيم ساخته شده بود، بالا رفتن را آسان مي ? کرد. نگهبان پدر يکي از محصل ين بود. رديف گندم ? ها طولاني بود و رفت و برگشت نگهبان، مدتي زمان ميبرد. با دلهره اين ? که نگهبان ما را بشناسد به بالاي ديوار که رسيديم، به سرعت مشغول پر کردن کيسه ? هاي ? مان شديم.
ديدم عباس کيسه ندارد، گفتم کيسه تو کو؟ عباس ساده ? لوحانه گفت کيسه نداشتيم، جيب ? هاي م را پر مي ? کنم.
بالاخره ما با کيسه و عباس با جيب هاي پر به دور از چشم نگهبان به پائين پريديم و کيسه ? هاي ? مان را در جائي قايم کرديم وروانه مدرسه شديم. عباس نيز ناچارا با جيب ? هاي پرگندم به مدرسه آمد. سر صف مدير با چوب هميشگي در دست گفت خبر رسيده که برخي از دا نش ? آموزان بي نزاکت به گندم ? هائي که به امانت در مدرسه گذاشته ? اند، ناخونک مي ? زنند. من به همه شما اخطار مي ? کنم اگر دانش ? آموزي را ببينم که اينکار را کرده، فورا پرونده ? اش را زير بغلش مي ? زنم و اخراج خواهد شد. حالا به کلاس هاي خودتان برويد تا براي بازديد و تفتيش بيايم.
نوبت به کلاس ما رسيد و آقاي مدير آمد. همه را يکي يکي به پاي تخته آورد و با نگاه وارسي کرد تا به عباس با آن جيب ? هاي پر رسيد. با تحکم از او پرسيد تو جيب ? هات چه داري؟
رنگ از رخسار عباس پريد و شروع به لرزيدن کرد ولي لام تا کام حرفي نزد.
آقاي مدير دوب اره با عصبانيت بيشتر داد زد گفتم تو جيب ? هات چه داري؟ در اين لحظه همه دانش آموزان حرکت نرم شانه ? هاي عباس را ديدندو ديدند که از پاچه شلوارش مايعي زردرنگ بهه مراه دانه ? هاي گندم کف کلاس را پوشاند.
بعد از اين اتفاق مدير ديگر به عباس نگاه نکرد و در حالي ? که چوب را به بغل پاهاي خود مي ? کوبيد کلاس را ترک کرد.
(نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1054)
آخرین اخبار
- بدون انگلزدايي اقتصاد، جراحي اقتصادي پزشکيان امکانپذير نيست
- سرکار گذاشته شدن سالمندان توسط شهردار بوشهر
- پروژه راهآهن بوشهر- شيراز؛ وعدهها در دوراهي عمل و انتظار
- آقاي رئيس جمهور، به وعده خود براي رفع فيلترينگ عمل کنيد
- مهدي طارمي، پنجرة معرفي استان بوشهر در اروپا
- وفاقشکني نفتيها عليه مديريت استان بوشهر
- از افول ستاره «رصدخانه مهر» جلوگيري کنيم!
- چالش انتصاب استاندار بومي؛ براي توسعه استان بوشهر!
- به ياد سی سال دوران خوش معلمي
- پرواز با اژهاي، پرواز بدون اژهاي
- کمبود امکانات درماني استان بوشهر، مردم را آواره غربت کرده
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
پربیننده ترین