طراحی سایت
تاريخ انتشار: 03 دي 1402 - 20:40
بوشهر صنعت گردشگري را جلوتر از دوبي آغاز کرد

 صنعت گردشگري چاه نفت آينده کشورهاي جهان است. در صنعت گردشگري شادي و ابزار خنده و نشاط قرار دارد. در کشورهاي جهان امروز، تکيه بر صنعت گردشگري است اما در ايران همين که از اين صنعت حرفي به ميان مي آيد عربده ? هاي دروغين افراط ? گرايان بلند مي ? شود. بايد به ياد داشت عناصري حتا در صنعت گردشگري ايران هستند که به اين شوربختي ? ها دامن مي ? زنند تا گردشگر غمزده ايراني را براي شادي و خنده، راهي کشورهاي همسايه کنند...

بوشهر صنعت گردشگري را جلوتر از دوبي آغاز کرد

در صنعت گردشگري، بايد چراغ قرمز «شادي ممنوع»، خاموش شود

نسیم جنوب، دکتر محمود دهقاني – استراليا

در روزگار پيش از انقلاب و با خريدن کشتي ? هاي تفريحي " رافائل " و " ميکل آنژ " از ايتاليا قرار بود وزيران و دست اندرکاران دولت اميرعباس هويدا نخست وزير پيشين، دست از آباداني بيشتر شمال سرسبز بردارند و در جنوب بندرهاي نخودي رنگي چون بوشهر را از اندوه جانکاهي که حتا در درازناي تاريخ جگر فايز دشتستاني را نيز سوزاند، به گلستان سعدي شيراز تبديل کنند. بنابراين ايتاليايي ? ها با زد و بندهايي براي دير کرد پرداخت وام خود از ايران، رافائل و ميکل آنژ را که همچون عروس زيبا بودند، به ايران فروختند. پيش از آن کشورهاي ديگر در خواست خريد اين دو کشتي را داده بودند اما دولت ايتاليا موافقت نکرد و بدنبال آن براي گرفتن وام ? هاي بيشتر از ايران   کشتي عروس آساي رافائل را به حجله بوشهر و ميکل آنژ را به حجله بندرعباس فرستادند. نگارنده در همان روزگار به دليل نزديک بودن به سن سربازي قاچاقي از دوبي که در آن ? جا دانش ? آموز مدرسه بودم، با لنج به ايران آمدم تا پس از ديدار خانواده باز هم قاچاقي از بندر دير بوشهر به دوبي برگردم. در همان سفر با يکي از بستگان که در نيروي دريايي بوشهر بود و پس از انقلاب سر مکانيک کشتي " سومار " شد، به درون کشتي رافائل رفتيم و در رستوران زيبا که بر ديوارهاي آن تابلوهاي هنري بي ? همتاي هنرمندان پر آوازه ي ايتاليايي نصب بود، شام خورديم.   در روزگار نوجواني بر اين باور بودم که بوشهر از دوبي پيشرفته ? تر مي ? شود چرا که نشانه ? ها، گوياي آن انديشه بود.

با سر برون آوردن اعتراض ? هاي مردمي، در روزهاي نخست راهپيمايي که به انقلاب بهمن 1357 انجاميد برخي از فرصت ? طلبان به کشتي رافائل يورش بردند. بهانه ? شان آن بود که آن کشتي شادي ? زا، گناه توليد مي ? کند. پس از آن نيز با موشک دشمن در جنگ هشت ساله عراق روزگار صدام با ايران، عروس ايتاليايي در حجله بوشهر تير خورد و در آغوش غوک ? هاي ساحل در لاي جلبک ? ها، در گورستان تاريخ فرو خفت. کشتي «ميکل آنژ» اما کمي سرنوشت بهتري داشت و مهندسان نظامي ايران از ابزار يدکي آن در کشتي ? هاي رزمي   استفاده کردند.

هر چند پيش از انقلاب در آبخوست کيش استان هرمزگان صنعت گردشگري توانست پول ? هايي را از سوي سرمايه ? داران آن سوي شاخاب پارس با داشتن کازينو، به ايران سرازير کند اما ره به جايي نبرد چرا که وزيران دولت پيش از انقلاب، ? ساز را از دهانه گشاد آن به دست گرفته بودند. اين ندانم کاري ? ها در درازناي تاريخ و تا به امروز ادامه دارد و ما مردم از آن ها درس نمي ? گيريم.

  شهروندان ايراني در روزگار امروز نيز انگشت به دهان مانده که مگر شادي چيست که در همين آبخوست کيش، دختران دانش ? آموخته دانشگاه شريف اين آبخوست را به جرم جشن پايان دانش ? آموختگي خود آن ? چنان تهديد مي ? کنند که رئيس دانشگاه از ترس فوري استعفاي خود را مي ? نويسد؟

اکنون پرسش اين است که شادي براي گردشگر ايراني خفه شده در زير آوار زندگي سخت و حوصله سوز گراني، بايد چگونه باشد؟ گناه دختر ايراني دانشگاه شريف کيش چيست که نمي ? تواند در جشن   پله ? ي پيروزي نخست علمي، براي دل خودش در آبخوست شاخاب پارس کشورش به جاي مويه و ماتم، شاد باشد. بگويد،   بخندد و سرود بخواند؟ آيا اين دنباله همان انديشه فرصت ? طلبي يورش سال ? هاي اعتراض پيش از انقلاب بهمن به کشتي " رافائل " نيست؟

برخي در باره شادي دختران دانشجو، اين پروين ? هاي اعتصامي، مريم ? هاي ميرزاخاني، يوتاب ها و گردآفرين هاي تاريخ اين سرزمين کهنسال، قلم از غلاف بيرون کشيدند و از هنجار شکني دختران دانشجوي پرديس کيش نوشتند. چرا پس از 43 سال پيروزي انقلاب به دنبال واژه ? هاي يک شاهي صنار هستيد. پرديس کيش و دانشجويان دختر و پسر آن، بخشي از دانشگاه شريف هستند که نخبگان ايران را پرورش داده است. مي ? خواهيد با اين دلسوزي قرون وسطايي با نام بين ? المللي اين دانشگاه در مجامع دانشگاهي جهان بازي کنيد، خنده دانشجويان را تحريم کنيد، آن ها را به خارج کوچ دهيد و نخبگان را بتارانيد؟!

انسان براي خستگي کار و درد و بيماري است که به شادي و خنده و آواز نياز پيدا مي کند و به گردشگري مي پردازد. مگر درد صوفيان را از فرزانه ? ي تاريخ نشنيديد که با رقص شاد مي ? خواندند «خر برفت و خر برفت و خر برفت؟» در درازناي تاريخ برخي از شاهان اروپا با گردش، خشم را فرو مي ? نشاندند. شاه عباس يکم پنجمين شاه با نبوغ صفوي در ايران براي دوري از خشم و رنج به سفر مي رفت. باغشاه اشرف شهر کنوني بهشهر مازندران را شاه عباس در دهکده " خرگوران " براي همين منظور شالوده ? ريزي کرد. با صدها شمع، شب باغ را زيبا کردند و شاه و مهمانان در زير نور کمرنگ نارنجي با صداي شُرشُر آب فواره ? ها به گفتگو و شنيدن ساز و آواز مي ? پرداختند.

بنابراين گردشگري داروي بيماري است و محيط گردشگري، براي خنده دختران است، براي سرو قد رعناي جوانان پسر است.

شادي در هيچ دين و آئيني تحريم نشده است. گردشگري، صنعتي است که با دوري گزيني از اندوه، روستا را به شهري چراغاني تبديل مي ? کند. صنعت گردشگري چاه نفت آينده کشورهاي جهان است. در صنعت گردشگري شادي و ابزار خنده و نشاط قرار دارد. در کشورهاي جهان امروز، تکيه بر صنعت گردشگري است اما در ايران همين که از اين صنعت حرفي به ميان مي آيد عربده ? هاي دروغين افراط ? گرايان بلند مي ? شود. بايد به ياد داشت عناصري حتا در صنعت گردشگري ايران هستند که به اين شوربختي ? ها دامن مي ? زنند تا گردشگر غمزده ايراني را براي شادي و خنده، راهي کشورهاي همسايه کنند. منفعت آن ? ها در اين کار به گونه نامرئي است. مزد آن ? ها از صنعت گردشگري خارج تامين مي شود.

  در روزگار دانشجويي در مرکز شهر سيدني بودم. دسته ? اي از دختران و پسران همان دانشگاهي که در آن درس مي ? خواندم در جشن فارغ التحصيلي در " تاون هال " مرکز شهرِ 7 ميليون جمعيتي بندر سيدني ? چنان قشقرقي به پا کرده بودند که به دليل ازدحام اتومبيل و ترافيک و ترس از تصادف، پليس ? هاي شهر هم که از خنده ريسه رفته بودند فوري وارد عمل شدند و دانشجويان را پراکنده کردند.

تکيه امروز همه دولت هاي کشورهاي جهان از شاه و رعيت بر صنعت گردشگري است. دولت اسپانيا با رقص و گتيار " فلامنکو " ميليون ? ها يورو به خزانه ? کشور واريز مي ? کند. شاه و همسرش مي ? آيند و روي جعبه ? اي در جمع شاد مردم مي ? نشينند و با جعبه تنبک مي ? زنند. صنعت گردشگري کشور استراليا با رقص بوميان " ابوريجينال " و موسيقي ساز " ديجريدو " شادي براي گردشگر فراهم مي ? کند. کشتي ? هاي غول پيکر با همه تسهيلات تفريحي که دارد، برنامه موسيقي،   آواز، خوراک و نشاط راه اندازي مي ? کنند. ميان برنامه ? ريزان مسابقه شادي ? آفريني برقرار است و دولت پشتيبان آنهاست. چون دولت مي ? داند صنعت گردشگري، گنجينه شمش ? هاي طلا است.

بوشهر شهري که شهروندان آن براي نوزادان دختر خود نام زيباي تاريخي " ليان " بر مي ? گزينند، نبايد تهي از شادي باشد. نبايد در ميان بندرهاي آباد و شاداب آن سوي شاخاب پارس دژم و غمگين رها شود. اين مردم به شادي نياز دارند. صنعت گردشگري آن را گسترش دهيد. بوشهر روزگاري بندري پر رونق بود. در اين بندر، کشورهاي مطرح آن روزگار کنسولگري داشتند. شمار کنسولگري ? هاي بوشهر بيش از شهرهايي چون دوبي، دوحه و کويت بود.

  شوربختانه دست ? هايي در صنعت گردشگري ايران در کار است تا مردم را براي شادي درماني روانه کشورهاي پيرامون کند. بر دولت ? هاست که اين دست ? ها را بر سر مردم نجيب اين سرزمين کوتاه کنند. صنعت گردشگري ايران به يک دگرگوني ريشه ? اي نياز دارد. صنعتي که در آن نبايد چراغ قرمز «شادي ممنوع»، روشن باشد و از سويي ولنگاري نيز جايي نداشته باشد.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1065)


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: