طراحی سایت
تاريخ انتشار: 16 ارديبهشت 1403 - 13:22

نسیم خاطره: لبخند و مهرباني مردم روستا


نسیم جنوب، فريبا درويشي: سال 1367 بود که اولين روز کاري من در مهرماه شروع شد. استرس و نگراني با هم عجين شده بودند و مرا نگران مي کرد. محل کار من روستاي نزديک بوشهر بنام «پهلوان کشي» بود. اين روستا از لحاظ جاده و آب و برق ضعيف بود مردمان مهرباني داشت که به معلم خيلي احترام مي گذاشتند. من هر روز صبح ساعت 7 بايد فلکه امام مي ايستادم تا سرويس ميني ? بوس بيايد. من نفر آخر بودم، وقتي من سوار مي ? شدم ميني ? بوس پر بود، من در کنار همکارم بنام خانم پورصباغ مي ? نشستم، خانم بسيار متين و آرومي بود، منم آروم بودم و توي ميني ? بوس فقط شنونده بودم. يکي از همکاران بسيار خانم شوخ ? طبع و خوش ? مشربي، تمام راه شوخي مي ? کرد و باعث خوشي دوستان مي ? شد.   من يک ? سال در آن روستا بودم ولي خاطرات زيادي با مردم مهربون اونجا دارم. وقتي تعطيل مي ? شديم بعضي از خانواده ? ها من را به ناهار دعوت مي ? کردند، يا سبزي و چيزهايي ديگر به من تعارف مي ? کردند، مي خواستند محبت خودشان را به نشان دهند، مشکلات خودشان را با من مطرح مي کردند و من سعي مي ? کردم به آن ? ها کمک کنم. وقتي از ميني ? بوس پياده مي ? شدم، نيم ساعتي مي ? رفتم تا به کلاس برسم، وارد روستا که مي ? شدم تا نزديک زانو خاک بود. وقتي توي کلاس بودم حس خوبي داشتم و خوشحال بودم در کنارشان هستم، روستا سرسبز و زيبا بود. بر خلاف استرس و نگراني که روز اول داشتم، لبخند و مهرباني مردم روستا باعث شد من بتونم به راحتي به کارم ادامه بدهم.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1080)

برچسب ها:
فريبا درويشي

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: