طراحی سایت
تاريخ انتشار: 06 خرداد 1403 - 12:34

حکايت تلخ دوا و درمان

خاتون جمالي

خرداد پارسال به او گفتند سرطان دارد و بايد هر چه زودتر درمان خود را شروع کند، اما چون مايل به زنده بودن در اين دنياي پرآشوب   نبود، از پزشکانش اجازه خواست تا اصرار به درمانش نکنند، اما پزشکان گفتند: اگر خود را معالجه نکند، بايد منتظر مرگي دردناک باشد. در نتيجه مجبور به درمان شد.

  نه ماه درد و زجر شيمي درماني، سوزن، سرم، تزريق، قرنطينه شدن و... را تحمل کرد. هزينه ? هاي درمان را هم به جان خريد. مرحله ي دوم درمان، عمل بود،که آن   نيز به سختي   گذشت... .

مرحله بعدي پرتو درماني بود، کفگير به ته ديگ خورده بود، بيمه بازنشستگي معلمان هم هيچ کدام از هزينه ? هايش را بعد از نه ماه هنوز پرداخت نکرده بود.

گويا در شيراز فقط دو مرکز براي پرتودرماني وجود داشت، يکي از مراکز که هزينه ? ها آزاد بود و بايد نزديک به سيصد ميليون بابت پرتو درماني پول مي داد و يکي ديگر که دولتي بود.

در نتيجه   يک هفته بعد از عمل با بدني چاک بيمارستان دولتي را درنورديد و نوبت پرتو درماني را براي دو ماه بعد گرفت، هر چند که دکترش اين مدت را برايش مناسب نمي دانست و دير بود.

اما اجبارا خود را به سرنوشت سپرد، ديروز بعد از دو ماه، طبق نوبت خود براي پرتو درماني به بيمارستان مراجعه کرد، و در کمال تعجب   به او گفتند: دستگاه پرتو درماني خراب شده است و مشخص نيست که کي درست شود ... .

پريشان و مستاصل دوباره به پزشکش مراجعه کرد تا شايد راه حلي پيش پايش بگذارد و پزشکش تنها حرفي که به او زد اين بود: بايد هرچه زودتر درمان را شروع کني وگرنه بيماريت عود مي کند و تمام   زحماتت بي نتيجه خواهد بود... آري! اين حکم او بود، بايد محکوم به مرگ شود، چون در سرزميني زندگي مي کند که هيچ کس جوابگو نيست.

برچسب ها:
دارو

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: