طراحی سایت
تاريخ انتشار: 27 تير 1403 - 12:45

اسب سياه

حسين زيرراهي-مدرس مهارتهاي توسعه فردي

اگر در فروردين سال 1403 از هر ايراني ميپرسيدند ده نفر كه احتمال دارد رييسجمهور بعدي ايران باشند را نام ببرد، مسعود پزشكيان نه تنها در فهرست ده نفره كه حتي در بين پنجاه نفر هم نبود. مجموعه اتفاقاتي كه از اواخر ارديبهشت ماه شروع شد نهايتا كمتر از دو ماه ايشان را رييسجمهور ايران كرد. عبارت اسب سياه نخستين بار بعد از انتشار كتاب «دوك جوان» در سال 1831 بر سر زبانها افتاد. قهرمان داستان كتاب روي اسبي شرط كلاني ميبندد ولي يك اسب سياه كه هيچ كس فكر نميكند برنده شود برنده مسابقه شده و باعث باخت قهرمان ميشود. از آن به بعد منظور از اسب سياه قهرمان يا برندهاي است كه هيچكدام از شرايط بردن را نداشته ولي در روندي عجيب و مسيري كوتاه به جايگاه اول رسيده و همه را مبهوت كرده است. كتاب اسب سياه نوشته تاد رز و اگي اگاس با بررسي زندگي افرادي كه به روشهاي متفاوت و غيرمعمول به موفقيت رسيدهاند سعي ميکند طرز کار موفقيت به شيوه اسبهاي سياه را براي خواننده مشخص كند. روش معمول كه نويسندگان كتاب اسب سياه آن را عهدنامه استاندارد ناميدهاند همان چيزي است كه همه ما تقريبا ميدانيم. يعني سالها كار و تلاش در يك زمينه و رشد تدريجي تا رسيدن به موفقيت. فرمولي كه از روزگاران قديم وجود داشته ولي در قرن نوزدهم با تاسيس مدارس، دانشگاهها و كارخانجات صنعتي به شيوهاي استاندارد تبديل شد. اين عهدنامه استاندارد متاسفانه براي همه نتيجه نميدهد. در واقع مشكل آن اين است كه فرديت انسانها را ناديده گرفته و براي همه يك فرمول واحد ارائه ميدهد. ولي همه به يك روش نميتوانند موفق شوند. مشكل اسبهاي سياه با عهدنامه استاندارد اين است كه آنها به كاميابي بيشتر از موفقيت علاقه دارند. دوست دارند كاري را انجام دهند كه از انجام آن لذت ميبرند. اولويت اول آنها موفقيت نيست بلكه كاميابي است. در واقع برعكس مدل استاندارد كه افراد با موفقيت به كاميابي ميرسند، اسبهاي سياه از  كاميابي به موفقيت ميرسند. طرز فكر اسب سياه چهار عنصر دارد. نخست شناخت خردهانگيزههاي خود است. انگيزههاي کوچک و متعدد هر فرد که اغلب ناشناخته و گاهي حتي با هم در تضادند. يك روش كاربردي براي شناخت خردهانگيزهها «بازي قضاوت» نام دارد. وقتي از ديگران تعريف ميكنيد (آنچه دوست داريد) يا از آنها انتقاد ميكنيد (آنچه دوست نداريد) در واقع داريد خردهانگيزههاي خود را بيان ميکنيد. دوم شناخت انتخابها است. اسبهاي سياه انتخابهاي خود را بر اساس علايق و توانمندي خود رقم ميزنند. البته اينطور نيست اولين انتخاب آنها درست باشد. گاهي سالها در زمينههاي ديگر فعاليت ميكنند تا به انتخاب نهايي خود برسند. سوم شناخت استراتژيهاي خود است. يعني بگذاريد تواناييهاي شما راهبرتان شوند و شما را به سوي بهترين روش انجام كار ببرند. چشم بر روي استراتژيهايي كه از بالا برايتان تجويز ميشود ببنديد. نهايتا بياعتنايي به مقصد است. اسبهاي سياه بجاي تمركز بر مقصد از مسير لذت ميبرند. البته هدف خود که شخصي است را دارند ولي مقصد چون از بيرون تجويز ميشود براي آنها بيمعني است. اگر بخواهيم چهار عنصر تفكر اسب سياه را در جملهاي بيان كنيم: در كارهايي كه برايتان بيشترين اهميت را دارد، بهتر شويد.

برچسب ها:
حسين زيرراهي

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین