حسن غلامي: سال 1362 که هيچ امکاناتي براي ديدن فيلم نبود، عباس و عبدالله؛ برادران خوبم، مرا با خود به جهاد سازندگي کنگان پيش علي مطهري مرد بزرگ فرهنگي آن روزگار و شاعر بسيار صميمي، براي ديدن فيلم «سفر سنگ» مسعود کيميايي با بازي جاودان سعيد راد بردند. علي مطهري فيلم را با چاي به ما نشان مي ? داد، پرده که سياه شد...
سعيد راد هم رفت
نسیم جنوب، حسن غلامي
سال 1362 که هيچ امکاناتي براي ديدن فيلم نبود، عباس و عبدالله؛ برادران خوبم، مرا با خود به جهاد سازندگي کنگان پيش علي مطهري مرد بزرگ فرهنگي آن روزگار و شاعر بسيار صميمي، براي ديدن فيلم «سفر سنگ» مسعود کيميايي با بازي جاودان سعيد راد بردند. علي مطهري فيلم را با چاي به ما نشان مي ? داد، پرده که سياه شد من ناراحت شدم که چرا فيلم تمام شد. عشق به س ينما مرا وادار کرد که ده بار ديگر «سفر سنگ» را ببينم، به علي گفتم آيا مي ? شود روزي سعيد راد را ببينم؟!
عشق به سينما برايم معني ديگر داشت.
شدم عاشق واقعي سينما و زندگي من همراه شد با خاطره و عشق به؛ قهرمان، فيلم، سالن سينما، كارگردان، مجله فيلم، كيوسك بليت ? فروشي، صف جشنواره فجر، پوستر فيلم ? هاي قبل از انقلاب، آنتوني كويين، فيلم ? هاي هندي، شعله، موزه سينما، كلاه قرمزي، ساندويچ تخم ? مرغ با پياز و جعفري، لاله ? زار، اسكار اصغر فرهادي، قهوه ? خانه سرخ ? جامگان، فردين، عكس ? هاي اخم ? آلوي آل ? پاچينو همه كافه ? ها، سيگار دست گرف تن همفري بوگارت، آرشيو مجله ستاره سينماي برادرم، نوار وي ? اچ ? اس، دانلود با اينترنت كم سرعت، موسيقي فيلم از كرخه تا راين، علي مطهري و جهاد سازندگي کنگان، سينماي عصر جمعه، نقد چهار، تفنگ بادي و عكس خواننده ? ها، ويجي، سينما ركس. بازار سياه بليت، جك و رز تايتاني ك، فريدون جيراني و هفت، روسري نيكي كريمي تو عروس، بروس ? لي و ميدان انقلاب، نداشتن پول براي خريدن هفته نامه سينما، کلاس ? هاي بازيگري پارسا فيلم، کار بنايي با پدرم براي تامين هزينه رفتن به تهران، ديدن استاد شجريان، رفتن پيش استاد جليل شهناز و استاد علي تجويدي، مصاحبه با استاد گلپا، باز ساندويچ تخم ? مرغ با مرحوم رضا قاسمي همشهريم در تهران، خريد عکس ? هاي قديمي از دکاني در خيابان کارگر جنوبي براي خودم و برادرم روح ? الله، ويژه ? نامه جمعه سروش، اكران بلمي به سوي ساحل و زرد قناري، چارلي چاپلين، تشييع جنازه زنده ? ياد فردين به همراه جهانگير اژدري و عليرضا غلامي، سينما كانون و ناصر تقوايي و عباس كيارستمي و...
سال ? ها بعد از ديدن «سفر سنگ»، يعني سال 1382 در سينماي اجتماعي آبادان در کنار دکتر خسرونشان با مردي روبرو شدم که عشق من بود؛ او سعيد راد بود. با هم در آبادان قدم زديم. بع دها در شهر جم براي ديدن بازي پرسپوليس آمده بود، من مجري بين دو نيمه بازي بودم و در استاديوم از او تقدير کردم. بعد از بازي، عکس سال82 آبادان را نشانش دادم، گفت: «آخي چقدر پيرشده ? ام»، و من بغلش کردم.
سعيد راد هم رفت، مادرم هم چند وقت رفته است و کم کم مثل اين ? که رنگ ? هاي قشنگ اين زندگي دارند مي ? روند.
(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره 1090)
آخرین اخبار
- بدون انگلزدايي اقتصاد، جراحي اقتصادي پزشکيان امکانپذير نيست
- سرکار گذاشته شدن سالمندان توسط شهردار بوشهر
- پروژه راهآهن بوشهر- شيراز؛ وعدهها در دوراهي عمل و انتظار
- آقاي رئيس جمهور، به وعده خود براي رفع فيلترينگ عمل کنيد
- مهدي طارمي، پنجرة معرفي استان بوشهر در اروپا
- وفاقشکني نفتيها عليه مديريت استان بوشهر
- از افول ستاره «رصدخانه مهر» جلوگيري کنيم!
- چالش انتصاب استاندار بومي؛ براي توسعه استان بوشهر!
- به ياد سی سال دوران خوش معلمي
- پرواز با اژهاي، پرواز بدون اژهاي
- کمبود امکانات درماني استان بوشهر، مردم را آواره غربت کرده
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
پربیننده ترین