طراحی سایت
تاريخ انتشار: 25 مهر 1403 - 09:42

توانا بود هر كه تمرين كند

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي توسعه فردي

از قديم ميگفتهاند توانا بود هر كه دانا بود، ولي امروزه مدرسان موفقيت اين جمله را تغيير داده و ميگويند: توانا بود هر كه تمرين كند. قطعا كسب دانش همواره ارزشمند است ولي اگر دانشي كه كسب ميكنيم را نتوانيم به مهارت تبديل كرده و در عمل پياده كنيم فايده آنچناني برايمان نخواهد داشت. امروزه داشتن دانش به تنهايي باعث مزيت رقابتي براي كسي نميشود چون با يك جستجوي اينترنتي ميتوان به هر دانشي دست يافت. ولي كسي كه بتواند دانش را به مهارت تبديل كند كارشناس بحساب ميآيد. از آن طرف مهارت نياز به تمرين دارد كه كار آساني نيست.

چرا مهارت سختتر از دانش است؟ يادگيري و دانستن از طريق حواس پنجگانه وارد مغز ما شده و با تكرار و يادآوري تثبيت ميشود. ولي مهارت فرآيندي پيچيدهتر دارد و به راحتي كسب نميشود. چون بايد دانش به فني تبديل شده و از طريق بدن يا مغز اجرا شود. فرض كنيد يك نفر طريقه پرتاب توپ بسكتبال را با جزييات و بصورت كاملا دقيق به شما آموزش ميدهد. شما اكنون دانش پرتاب توپ را داريد. آيا ميتوانيد بدون انجام تمرين توپ را وارد سبد كنيد؟ مسلما خير. اين موضوع در مورد تمام آموزشهايي كه ما ميبينيم هم صادق است. رشتههاي دانشگاهي، ورزش، هنر، آموزشهاي رشد فردي، مهارتهاي زندگي، آموزشهاي فني و غيره. حتي اگر مدرس باشيم هم بايد مهارت انتقال دانش يا همان تدريس را داشته باشيم.

چرا ما از تمرين فراري هستيم؟ چون مغز انسان از هر كار سختي گريزان است. تقصير هم ندارد چون مهمترين وظيفه آن حفظ جان ما است و يكي از راههاي حفظ جان هم ذخيره انرژي است. بنابراين هر كاري كه نيازمند صرف انرژي در مغز يا ماهيچه ما باشد، مغز براي انجام آن با ما همكاري نميكند. ولي در همين موضوع هم نكته مثبتي نهفته است و آن اين است كه كسي كه بيشتر تمرين ميكند از نظر رقابتي از ديگران پيشي ميگيرد. چه در ورزش، چه هنر و چه مهارت در كار با يك نرمافزار رايانهاي.

موضوع ديگر اين است كه يادگيري مهارت نيازمند ساخت مسير عصبي در مغز است. وقتي كاري را براي اولين بار انجام ميدهيم حتي اگر به سادگي راه رفتن براي يك بچه يا به سختي خلباني جت باشد، به شدت در آن دست و پا ميزنيم. سرمان داغ ميشود و تمام حواسمان صرف آن كار ميشود. فكر ميكنيم عقبمانده ذهني هستيم و دست و پايمان فلج شده است. اولين تمرينات دوچرخه يا رانندگي را به ياد بياوريد. ولي با هر با تمرين آن فعاليت براي ما كمي ساده شده تا اينكه بعد از مدتي بقول معروف مانند آب خوردن ميشود. در نتيجه در شروع نبايد نااميد شويم و گول مغزمان كه ميخواهد ما را منصرف كند نخوريم.

تقريبا ميتوان گفت هيچوقت تمرين كردن كاري آسان و خوشايند نميشود ولي با تكنيكهاي ساخت عادت ميتوان حداقل از مانع مغز گذشت. همچنين مفرح كردن تمرين مانند شوخي، بازي و خنده كمي از سختي آن ميكاهد. ولي نتايج آن هميشه ارزش سختي آن را دارد.

برچسب ها:
حسين زيرراهي

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: