طراحی سایت
تاريخ انتشار: 15 آذر 1392 - 21:31
به مناسبت 16 آذر روز دانشجو

اسماعیل حسام مقدم :  آزادي آكادميك سه پايه دارد : اول : استقلال دانشگاهها .دوم : استقلال اساتيد و سوم : استقلال دانشجويان . اين بدان معني است كه اساتيد و دانشجويان در بيان انديشه ها و نتيجه ي پژوهش هاي خويش مصونيت ويژه ي قضايي و مدني مخصوص خود دارند و در تعليم و تعلم آن ...

اسماعیل حسام مقدم

 

اشاره : نگاهي تاريخي به ريشه هاي ايجاد گفتمان دانشگاه و آكادمي ، در توليد و باز توليد انديشه هايي مي توان جست كه در قيد و بند هيچ بايد و امرکلی ای نبوده اند . يونان باستان و حضور آزادي هاي انديشگي سقراط و به دنبال او سوفسطائيان خود مبنايي در پي ريزي دانشگاه هايي بر شالوده ي پيچيدگي و آزادگي بوده است . همچنان كه از آن دوره و مكان فاصله گرفته ايم ، شاهد رخدادهايي در اين ديالوگ بوده ايم كه غالبن در فرهنگ ها و جوامع متمركز جزم و جمود را مسلط بر امر دانش یافته ایم . در اين نوشتار سعي بر آن است كه با نگاهي آسيب شناسانه به دانشگاه و روش هاي سيستماتيك آن در پيشبرد اهداف کارکردی خويش (كه البته رنگ باخته اند) به دو جنبه و مولفه دروني دانشگاه یعنی:، پيچيدگي و آزادي پرداخته گردد.

الف) مشهور است كه انديشه ها و نظريه هاي درون دانشگاه، وظيفه تبيين ساده و نامگذاري واضح و نظم بخشيدن به انديشه ها و همچنين زدودن پيچيدگي ظاهري پديده ها را بر دوش دارند . اما آيا پديدارهاي موجود ، اين نظريه را صدقيت مي بخشند؟!

هوش مصنوعي يا سيستم هاي هوشمند كه با نظريه هاي آكادميك توان بازتوليد و تكامل خود را يافته اند آيا از منطق بانيري (دودويي) و بسيار ساده شده استفاده مي كنند؟

علوم و دانش هاي معاصر كه كاملن تخصصي شده اند ، ما را به سوي نگاهي عميق در قانون مندي پديدارهای طبیعی راهنمايي مي كنند ، كه سادگي را پس از آن كاملن ناموجود و پيچيدگي را از صفات بارز آن در مي يابيم . تبارشناسي تكامل انديشه پيچيده ، ما را به قرن پنجم پيش از ميلاد رهنمون مي سازد كه فيلسوفي با نام گورگياس ، قضيه مقدماتي شكاكيت را تدوين كرد و در آن سراسر پديده ها را بدلي انگاشت و در اصلي بودن آنها شك كرد ، كه خود مي تواند واقعيت هاي ساده را در بوته نقد و شك كشد و وضوح و آشكاري اش را در قانون مندي هاي نهان و پيچيده كتمان نمايد . دو هزار سال پس از او ، فيلسوف و رياضي دان فرانسوي ، رنه دكارت ، در اين باب تامل نمود و به اين جمله قد برافراشت كه «مي انديشم پس هستم» و ما را به كنه مسائل و رخدادها رهنمون ساخت تا در درون آن حضور انديشه هايي را درك كنيم كه راه حل هاي ساده كاملن در آن ، موردي كاهلانه به نظر مي رسند . سپس در قرن بيستم ، علوم متفاوت با حضور و رشد منطق ابهام «فازي» مواجه شد كه با بيان «پارادوكس راسل» نمود يافت و انديشه هاي پرفسور لطفي زاده «منطق فازي» به نظريه اي در توليد و بازتوليد انديشه ها و حتي منطقي در توليد وسايل الكتريكي مورد كاربرد قرار گرفت . آنرا به بلوغ رساند. منطقي نسبي گرا و هوشمند منطق عميق و پيچيده ، خود واقعيتي پيچيده دارد كه حقيقت مربوط بدان نيز بي اندازه پيچيده است .

واژه پيچيدگي در معناي خود حامل درهم برهمي ، بي يقيني و بي نظمي است . شنيدن يا خواندن كلمه پيچيدگي تعريف روشني بدست نمي دهد. حتي پيچيده را نمي توان در واژه پيچيدگي خلاصه كرد يا يك قانون پيچيدگي برايش وضع كرد و تا حد ايده ي پيچيدگي فرو كاست .

حقيقت اين است كه واقعيت و انديشه ها هميشه مبهم و نيم روشن اند و دستيابي به اندكي از ماهيت آن با نقادي ميسر مي گردد . نقد بايد در درون دانشگاه ها و نظريه هاي آكادميك تبديل به يك كنش دائم و حتمي گردد تا بتواند در تعالي تحليل ها كمك شاياني نمايد .

انديشه پيچيده خواهان شناخت چند بعدي است اما همين انديشه پيش از هر چيز مي داند كه شناخت كامل امكان ندارد. محرك انديشه پيچيده كششي دائمي ميان خواست يك دانش قطعه قطعه نشده و جدا جدا نشده از يكسو و پذيرش ناتمام بودگي و ناكامل بودگي هر شناختي از سوي ديگر است . در حقيقت ، انديشه پيچيده حاصل ضرورتي در خود مي باشد كه براي درك آن بايد از هر نوع ساده انگاري و وضوح دوري نمائيم تا به بازتوليد و تكامل انديشه ها و پديدارها نائل گرديم.

ب) در نظام ها و سيستم هاي متمركز و بسته ، شايد دانشگاه چون بن بستي در علوم در نظر آيد كه در آن پستو ، هر جز از علم را همچنان كه (است) بايد پذيرفت و آزادي و اختيار آن را نداشت كه حتي به شناختي از روزنه هاي اين پستو نائل آمد (آزادي آكادميك ) متكي بر فلسفه اي شناختمند است ، مفهومي كه معتقد است ، «حقيقت» چيزي است كه ما فقط در مسير وصول به آن قدم بر مي داريم و هرگز به آن نمي رسيم . حقيقت امري نسبي در هر زمان است و با پيشرفت دانش و شناخت ، حقايق تازه اي بر ما معلوم مي گردد. بنابراين براي اينكه بتوان به حقايق جديد دست يافت بايد امكان تبادل آزادانه آرا و انديشه ها وجود داشته باشد . حقيقت چيزي نيست كه نهادي به شكل رسمي آن را اعلام دارد . در باب زمينه ايجاد اين تعامل و گفتمان ، روش و منش آموزگاري ، معلم اول ، سقراط را در مي يابيم كه بنيانگذار آزادي آكادميك بود ، معلم دوره گردي كه كوچه به كوچه مي رفت و با مردم سخن مي گفت و از تعليم و تعلم آزادانه دفاع مي كرد . در همين دوره سوفسطائيان نيز به دوره گردي ، انديشه هاي عميق را به تعامل مي نهادند و در نظريه اي يا انديشه اي سكون نمي يافتند .

در دوره هاي بعدي كه نهادهاي رسمي و كليسا حاكم بر مناسبات اجتماعي و فكري بودند ، خلاء نبود آزادي هاي گفتمان را كاملن احساس مي كنيم . افراد زيادي به دليل بيان آزادانه انديشه شان كه مخالف نهادهاي رسمي بود ، اتهام ارتداد گرفتند و در آتش سوزانده شدند. اما با رخداد نهضت هاي نوانديشي دين و رفورماسيون ، گفتمان رواداري و مدارا غالب مي گردد و شاهد آزادي مبلغان غيررسمي در بيان انديشه ها مي گرديم . بيانيه «اراسموس» در آزادي تحقيق ، تفحص و بيان انديشه گام مهمي بود كه در اشاعه اين مفهوم موثر واقع شد .سپس «فرانسيس بيكن» رساله مشهوري دارد كه در بسط انديشه آزادي آكادميك بسيار اساسي بوده است و پس از آن هر چه كه به جلوتر مي آئيم حضور آزادي اقتصادي و سياسي خود موجد آزادي هاي انديشه مي گردند تا جايي كه فلسفه شناختي بوجود مي آيد كه انديشه ها را همانند كالاها ، نيازمند بازاري آزاد براي تبادل و عرضه مي پنداشت . و اصطلاح جديدي با عنوان «یک» به اين معني كه دانشگاه ها را بازار آزاد تبادل انديشه ها مي خواندند ، بوجود آمد. آزادي آكادميك سه پايه دارد : اول : استقلال دانشگاهها .دوم : استقلال اساتيد و سوم : استقلال دانشجويان . اين بدان معني است كه اساتيد و دانشجويان در بيان انديشه ها و نتيجه ي پژوهش هاي خويش مصونيت ويژه ي قضايي و مدني مخصوص خود دارند و در تعليم و تعلم آن كاملن آزاد هستند .

حال هر چه حوزه ي اين آزادي گسترده تر باشد معرفت بيشتري حاصل مي آيد و معرفت بيشتر دليلي بر آزادي بيشتر ، لذا اين چرخه ادامه يافته و يكديگر را تقويت مي نمايند .

پـي نوشت :

1-قضيه مقدماتي شكاكيت : (اول هيچ چيز وجود ندارد ، دوم اگر چيزي وجود مي داشت ما قادر به شناخت آن نبوديم ، سوم اگر چيزي وجود مي داشت و قابل شناخت هم بود ، ما قادر نبوديم درباره آن اطلاعي به ديگران بدهيم.)

2-مثالي براي پارادوكس راسل : راسل مي گويد : به آرايشگاه خاصي مي رفتم ، كه بر روي درب آن تابلويي نصب شده بود كه (از اصلاح صورت كساني كه صورت خويش را خود اصلاح مي كند ، معذوريم !) برايم خيلي شگفت بود اين همه تناقض ،چرا كه اگر صورت اين چنين افرادي را اصلاح نمي كرد ، پس صورت خودش را چه كسي اصلاح مي كرد ؟

3-منطق فازي (Fuzzy sets) : حالت چند ارزشي ، مقابل حالت دو ارزشي . حالتي بيشتر از دو بدليل وجود طيفي از انتخاب ها ، باعث افزايش دقت و بهره هوشي ماشين ها مي شود .


نظرات کاربران
بوشهر پژوه بيش از 11 سال قبل گفت:
دو تذكار: يكم . اگر عنوان اين جستار گونه « حضور پيچيدگى و ضرورت آزادى: تاملاتى در سازوكار دانشگاه » بود؛ با ايده اى جهانى (universal)مى انديشيديم زيرا " اگردردى هست دنيايى است و نه محلّى، (گرچه مابه سرطانى شده اش دچاريم ) وفلسفى است نه عاطفى.*
دوم. مفهوم جمله ى دوم «يونان باستان و حضور آزادى هاى انديشگى ...بوده است.»، بسيار نادرست است . اين نادرستى برمى گرد به فلسفيدن نادرست درساز و كار فلسفه و سوفيسم(sophisme) از آغاز تاكنون! ( با استثناء حافظ كه دقيقا سفسطه / سوفيسم را به «مغلطه» تبيين كرد: رقم مغلطه بردفتر دانش نزنيم)
*عبور ازخط :ارنست يونگر،ترجمه و تقرير: دكتر محمود هومن ، تحرير: جلال آ ل احمد،1349 :مقدّمه.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: