دولت آبادی سپس با بیان اینکه امور کلانی که ساخته و آرایش داده می?شود، در اندازه آدم تنهایی مثل او نیست از اخبار اغراق?آمیز برخی از رسانه?ها در مورد انتشار یکی از کتاب?هایش انتقاد کرد و گفت: اینکه خبر تایید یا تایید نشدن انتشار کتابی از سوی اداره کتاب همزمان به طرز اغراق?آمیزی رسانه?ای می?شود و همزمان یک کتاب جعلی به اسم من و هم نام با کتابم به بازار می?آید، آنقدر نسنجیده است که من نه از عهده فهمش برمی?آیم و نه از عهده خنثی کردنش، ولی در عین حال صرف نظر از آن من از دوستان مطبوعاتی یکسری گلایه دارم.
محمود دولت آبادی با انتقاد از تحریف و اضافه کردن به برخی از سخنانش در مطبوعات، این اقدامات را مرموزانه و در راستای اهداف سیاسی خواند و گفت: در یکی - دو ماه گذشته به شدت خسته و آزرده شده?ام ولی مثل همیشه تحمل کرده?ام و باز هم تحمل می?کنم.
او سه هدف برای غلو خبر انتشار یکی از کتاب?هاش مطرح کرد و در ادامه درباره فترت 25 ساله ادبیات سخنرانی کرد. به گزارش ایسنا، محمود دولت آبادی در مراسم اختتامیه دهمین دوره جایزه ادبی رمان متفاوت سال (واو) که در کافه مارکوف باغ موزه زندان قصر برگزار شد، ابتدا به نفس حضورش در اینگونه مراسم?ها اشاره کرد و گفت: این نوع مراسم?ها زیاد برگزار می?شود و انتظار می?رود که من هم باشم، اما در یکی دو ماه گذشته به شدت خسته و آزرده شده?ام ولی مثل همیشه تحمل کرده?ام و باز هم تحمل می?کنم.
دولت آبادی سپس با بیان اینکه امور کلانی که ساخته و آرایش داده می?شود، در اندازه آدم تنهایی مثل او نیست از اخبار اغراق?آمیز برخی از رسانه?ها در مورد انتشار یکی از کتاب?هایش انتقاد کرد و گفت: اینکه خبر تایید یا تایید نشدن انتشار کتابی از سوی اداره کتاب همزمان به طرز اغراق?آمیزی رسانه?ای می?شود و همزمان یک کتاب جعلی به اسم من و هم نام با کتابم به بازار می?آید، آنقدر نسنجیده است که من نه از عهده فهمش برمی?آیم و نه از عهده خنثی کردنش، ولی در عین حال صرف نظر از آن من از دوستان مطبوعاتی یکسری گلایه دارم.
او سپس مطرح کرد: دوستان مطبوعاتی وقتی می?خواهند با من صحبت کنند بارها و به کرات تماس می?گیرند و من هم با حسن نیت می?پذیرم، اما چرا آنها رعایت نمی?کنند؛ مثلا وقتی من قسمتی از متن را ادیت یا حذف می?کنم و یا روی قسمتی از آن خط می?کشم رعایت نمی?کنند و دوباره آن را منتشر می?کنند. او با ذکر مثال?های دیگری در این زمینه اظهار کرد: من این گونه مسائل را به معنای فرو کاستن می?دانم و اینکه نامبردگان می?خواهند ادبیات را به یک روایت ساده تقلیل بدهند. دولت آبادی همچنین به انتشار گفت?وگوها و مصاحبه?های اخیر خود در برخی مطبوعات اشاره و اظهار کرد: مورد بعدی افزودن عبارت?هایی در متن گفت?وگو است که این یکی به گمانم نه فقط ناپسند، بلکه بسیار زشت است و هدف?های سیاسی زشتی در پشت آن نهفته است. در صورتی که من همواره از این گونه اهداف و موضع?گیری?ها فاصله داشته?ام و خواهم داشت. این نویسنده سپس به دو مورد از تحریف و اضافه کردن جملاتی به گفته?های خود در مطبوعات اشاره کرد و گفت: من درباره کانون نویسندگان گفته?ام «افراد در دوره بعدی هم جمع نشدند و من از جمع آمدم بیرون» اما از قول من نوشته?اند «کانون نویسندگان در دوره عطاء?ا... مهاجرانی مجددا شکل گرفت و ما دوباره جمع شدیم اما باز هم دوام نیافت» در صورتی که من در مصاحبه?ام نامی از هیچ شخصیتی نبرده?ام و هیچ اشاره?ای به نام مهاجرانی نکرده?ام. آن هم به این معنا که وقتی ایشان به وزارت رسیدند باعث و بانی جمع شدن اعضای کانون نویسندگان شده باشد. این موضوع کذب محض است و هدف?های سیاسی را دنبال می?کند.
او افزود: البته من با آدم?های زیادی رابطه دارم که از جمله آنها آقای مهاجرانی است و در اندازه?ای که می?دانم با او رابطه دارم، به منزل ایشان رفته?ام و با او چای هم خورده?ام اما این عبارت که در این جا آمده است از من نیست. دولت آبادی سپس افزود: در همان گفت?وگو اشاره کرده?ام که در سال?های 1990 به خارج از کشور سفر کرده بودم و همزمان دانشگاه میشیگان آمریکا و کانون نویسندگان سوئد هر دو از من دعوت کردند که در این کشورها بمانم که من در پاسخ به هر دو تشکر کردم اما اظهار کردم که امتنان من به قوت خود باقی است؛ بنابراین در آنجا نماندم و به ایران برگشتم، چون باید رمان «روزگار سپری شده مردم سالخورده» که ناتمام مانده بود را تمام می?کردم زیرا این کتاب را فقط در ایران می?توانستم تمام کنم. اما در مصاحبه یک عبارت اضافه کرده? و نوشته?اند من هم مثل هموطنانم ماندم و تحمل کردم. در صورتی که این سخن نه در کاراکتر من است و در نگاه و شخصیت من. چون من هرگز هیچ فرد و شخصیتی را به اعتبار انتخاب یا جبری که بر او حاکم شده نکوهش نکرده و نمی?کنم. هرگز اهل تفاخر نیستم بنابراین این اضافه شدن عبارت?ها نشان می?دهد که یک نگاه موزیانه ناپسند در آن نهفته است که از یک سو نویسنده را در یک وضعیت رو در رو با افراد و جاهایی قرار می?دهند و از جای دیگر در زیر چتر شخصیت?ها. اما من از هر دوی این عبارات که به اسم من ثبت شده اعلام برائت می?کنم.
او ادامه داد: اینکه افراد یا شخصیت?هایی از کشور بروند یا بمانند به خودی خود نمی?تواند چیز ارزشمندی باشد. نه رفتن از این کشور به خودی خود چیز پراهمیتی است و نه ماندن در آن. هر انسان یک محیط زادمان دارد و حق دارد که در آن بماند و زندگی کند؛ بنابراین این مطلب که از قول من ذکر شده است کذب محض است. او همچنین غلو و بزرگنمایی درباره خبر انتشار یکی از کتاب?هایش در برخی از رسانه?ها را دارای سه هدف دانست و گفت: هدف اول اینکه می?خواهند اصل کتاب را مخدوش کنند. دوم دولت?آبادی را بیش از پیش زیر ضرب ببرند و سوم این که جلوی انتشار معقول این کتاب را بگیرند. اما من خیلی خوشحال هستم که خداوند به من هوش ذاتی داده است که می?توانم این چیزها را بفهمم. دولت آبادی سپس در بخش دیگری از سخنانش درباره ادبیات به سخنرانی پرداخت و با توجه به اینکه مکان سخنرانی در کافه?ای در باغ موزه زندان قصر انتخاب شده بود?، اظهار کرد: حقیقتا 20 سال است که درباره ادبیات خیلی بیشتر از کیفیت خود ادبیات بحث می?شود. با این حال چون اینجا بخشی از زندان قصر است و خوشبختانه به قهوه?خانه تبدیل شده?است می?گویم که امیدوارم روزی همه زندان?ها به مکانی برای زندگی تبدیل شوند. او در ادامه اظهار کرد: اصل آن است که ادبیات در کشور ما از سال 50 خورشیدی یا اوایل دهه 60 تا حدود 10 سال بعد از جنگ عراق علیه ایران قطع شد. اتفاق از این باب بود که در اوایل دهه 60 در ایران پلیس سیاسی، زنده?یاد غلامحسین ساعدی را کتک زد و بعد از آن نیز نویسندگان به طور عام زیر ضرب قرار گرفتند، چنانکه وقتی به سال 52 و 53 رسید من هم به ماجرای نفی شدن از ادبیات وصل شدم. ماجرا هم به اینگونه رقم می?خورد که نویسندگان را یکی پس از دیگری یا دستگیر یا مرعوب یا متواری کردند. بعد از این وقایع انقلاب آغاز شد. در مسیر انقلاب نیز نویسندگان و نه تنها کسانی که در این چند سال زیر ضرب بودند، بلکه ذهن دیگرانی که بیرون از زندان?ها بودند بیشتر متوجه چه و چگونه?ها بود. چنانکه خود من وقتی از زندان آزاد شدم دوست عزیزم مرحوم گلشیری من را به منزلش دعوت کرد و زمانی که به آنجا رفتم بیش از هر مساله و مضمونی از چند و چون چگونه گذراندن دوران زندان صحبت کردیم. بنابراین در این دوره کسانی هم که زندانی نبودند ذهنشان درگیر مسائل زندان بود. او همچنین به آثاری که در حوزه ادبیات در آن سال?ها منتشر شد، اشاره کرد و گفت: در مسیر انقلاب یکی دو نوشته از نسیم خاکسار و علی اشرف درویشیان دیدم که در نوشته?هایشان به مقوله زندان پرداخته بودند، اما می?دانیم که ادبیات واکنشی، از خود ادبیات فاصله می?گیرد. بعد از آن هم که آمدیم جنگ درگرفت و در زمان جنگ نیز معمولا تأمل کمی روی آثار صورت می?گیرد. اما با این حال برخی کار کردند ولی اصل قضیه در آن زمان این بود که افراد چگونه خود را حفظ کنند. او به وضعیت ادبیات در دوره جنگ اشاره کرد و گفت: خود جنگ و جز آن باعث شد که نویسندگان زیادی از کشور مهاجرت کنند. هشت سال زمان طولانی بود اما وقتی تمام شد، تازه گیجی بعد از آن شروع شد. افراد چند سالی مبهوت جنگ و از دست دادن بستگان و خانواده خود بودند. بعد هم جوانان آمدند و با حدود 25 سال فترت در تاریخ ادبیات معاصر که زمان کمی نیست، دوباره شروع کردند. این در حالی است که وقتی من و امثال من جوان بودیم حضور ابراهیم گلستان، ابوالحسن نجفی?، نجف دریابندری?، به?آذین، جلال آل احمد به معنی تداوم منطقی این روند بود ولی بعد از جنگ و در دوره آن، بخشی از زندگی ادبی ما قیچی شد جوان?ها آمدند در حالی که ادبیات کلاسیک دنیا از آنها پنهان نگه? داشته شده بود و در عین حال به طرز غیر لازمی مباحث ادبی در جامعه شایع شده بود. بنابراین جوانان ما بیش از آنکه تداوم و استمرار و تامل لازم در ادبیات داشته باشند?، به عکس احساس کردند که پشت سرشان خالی است و در جلویشان انواع و اقسام فلسفه ادبیات قرار دارد. او در ادامه با اشاره به نقل قولی از گوته که می?گوید: «فضیلت و بزرگواری مرد یا انسان به ذات او مربوط می?شود اما کاستی?های او به شرایط» ادامه داد: اخیرا میزگردی را مطالعه می?کردم که در آن گفته شده بود،? چرا در ایران ادبیات پدید نمی?آید و آنها این پدید نیامدن را به نگاه سیاسی و غیرسیاسی ربط داده بودند. در صورتی که اصلا موضوع ادبیات ربطی به نگاه سیاسی ندارد. اتفاقا غلامحسین ساعدی سبک?ترین کارهایش آنهایی است که با نگاه سیاسی نوشته است و عمیق?ترین کارهایش آثاری است که به روابط انسانی مربوط می?شود. بنابراین مشکل ادبیات ما به نگاه سیاسی مربوط نمی?شود، جوان?های ما بسیار بااستعداد هستند ولی اینکه این استعداد فراگیری?اش را چگونه تامین می?کند به شرایط مربوط است. 25 سال فترت ادبی در کشور زمان کمی نیست با این حال امروز بار دیگر تجربه?هایی آغاز شده که باید به بار بنشیند و قطعا هم به بار خواهند نشست.
دولت? آبادی در بخش دیگری از سخنانش به بیان خاطره?ای از دوران جوانی خود پرداخت و اظهار کرد: زمانی که جوان بودم و در شهر سبزوار مشغول کارگری بودم در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان که فکر می?کنم روزه هم بودم به قصد خرید نان و خرما از مغازه بیرون آمدم. در پیاده?رو در حال رفتن بودم که ناگهان یک صدای آسمانی مرا ناخودآگاه ایستاند. این صدا همان ربنای شجریان بود که می?خواند و این صدای منحصر به?فرد در صدا و بیان چه می?توانست باشد، جز ذاتی که حنجره و ذهنی که شخصیت شجریان را می?سازد. ولی اینکه شجریان در چه شرایطی خود را بارورتر کند یا نکند مصداق همان عبارت گوته است.
آخرین اخبار
- بدون انگلزدايي اقتصاد، جراحي اقتصادي پزشکيان امکانپذير نيست
- سرکار گذاشته شدن سالمندان توسط شهردار بوشهر
- پروژه راهآهن بوشهر- شيراز؛ وعدهها در دوراهي عمل و انتظار
- آقاي رئيس جمهور، به وعده خود براي رفع فيلترينگ عمل کنيد
- مهدي طارمي، پنجرة معرفي استان بوشهر در اروپا
- وفاقشکني نفتيها عليه مديريت استان بوشهر
- از افول ستاره «رصدخانه مهر» جلوگيري کنيم!
- چالش انتصاب استاندار بومي؛ براي توسعه استان بوشهر!
- به ياد سی سال دوران خوش معلمي
- پرواز با اژهاي، پرواز بدون اژهاي
- کمبود امکانات درماني استان بوشهر، مردم را آواره غربت کرده
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
پربیننده ترین