طراحی سایت
تاريخ انتشار: 07 فروردين 1393 - 11:53

بازدید مقام های رسمی کشور از مراکز استانها و دیگر شهرهای خارج از مرکز (پایتخت) رخدادی تازه نیست. این پدیده که پیشینه ی آن به عصر پهلوی برمی گردد، اما هیچ گاه بدون حرف و حدیث نبوده، بلکه همواره با شدت و ضعف متفاوت، چرایی (اهداف) و چگونگی (چند و چون) و نیز دستاوردهای مثبت و یا منفی این سفرها، مورد بحث و نقد قرار گرفته است...

خليل موحد 

1- بازدید مقام های رسمی کشور از مراکز استانها و دیگر شهرهای خارج از مرکز (پایتخت) رخدادی تازه نیست. این پدیده که پیشینه ی آن به عصر پهلوی برمی گردد، اما هیچ گاه بدون حرف و حدیث نبوده، بلکه همواره با شدت و ضعف متفاوت، چرایی (اهداف) و چگونگی (چند و چون) و نیز دستاوردهای مثبت و یا منفی این سفرها، مورد بحث و نقد قرار گرفته است.

دیدارهای برخی مقامات مملکت از مناطق مختلف کشور، درسه دهه اخیر، ولی به علت افزایش تعداد و تیراژ رسانه های شنیداری و دیداری داخلی که با تمام امکانات، در خدمت بیان، تبلیغ و تأیید بی چون و چرای سیاست های قدرت و یا همسو با آن بوده و نقش بی بدیلی را در بمباران تبلیغاتی مخاطبان ایفا می کنند، شکل و شمایلی جدیدی به خود گرفت. افزون بر ده ها شبکه ی رادیو و تلویزیونی سراسری و استانی و مطبوعات حکومتی که به صورت هماهنگ و یکپارچه در تمجید و تعریف از صاحب منصبان داد سخن می دادند، در و دیوار و پیکر شهرهای مقصد و مسیرهای عبور و ورودی آنان نیز مالامال از پوستر، عکس، پلاکارد، بنر و دیگر نمادهای تبلیغاتی گردید و هزینه های هنگفتی را بر دوش ملت بار کرد که گر بگویم شرح آن بی حد شود مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. ریخت و پاش هایی که بی هیچ تردید، در ذیل مفهوم اسراف و تبذیر قرار گرفته، که افزون بر ناسازگاری با حکمرانی خوب که از وظایف اصلی آن استفاده بهینه از منابع ملی و جلوگیری از هدررفت و تباهی آن است، با آموزهای نظری و عملی دینی نیز در تضاد کامل است. 

در جریان این سفرها، ادارات و مدارس کم و بیش تعطیل و مردمانی را از کوی و برزن، روستاها و شهرهای پیرامون با  وسایل نقلیه  و با بودجه ملی و روانه شهرهای مقصد نموده تا چه بسا ساعت ها در خیابانها ایستاده و در انتظار عبور زمامداران از مسیرهای تعیین شده باشند. جماعتی از مردمان منتظر نیز یا از سر علاقه مندی و یا برای رساندن نامه و بیان مکتوب مطالبات خود، جسم و جان و وقت شان را صرف دویدن در پی خودروهای حامل مقامات و محافظان شان کردند! 

2- سید محمد خاتمی رییس جمهور اصلاح طلب اما در دوران ریاست خود، این شیوه را به کلی تعطیل و یا دست کم در تراز بسیار بالایی تعدیل کرد. او که خود را بی نیاز از رفتارهای سطحی و رویکردهای عوام گرایانه و پوستر و عکس و بنر می دانست، در نخستین بازدید کشوری خود که از استان اردبیل آغاز کرد، با ابلاغ دستورالعملی محکم، چاپ هر گونه پلاکارت، پوستر، عکس و بنر و پارچه نویسی و دیگر تشریفات احساسی و نامعقول را ممنوع اعلام کرد. تعطیلی سازمان های دولتی و مدارس و مراکز علمی و در نتیجه کشاندن خلق به خیابانها برای دیدار با رئیس دولت و همراهان اش و دنبال ماشین دویدن را نیز قدغن نمود. این عملکرد خجسته ی خاتمی که واقعه ای نادر و بی سابقه در جمهوری اسلامی بود، با واکنش شورانگیز دردمندان آگاه و خردورز میهن مواجه گشت.

3- سفرهای استانی محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور محبوب محافظه کاران اما نسبت به بازدیدهای خاتمی، حال و هوایی کاملاً متفاوتی داشت. رئیسی که دولت خود را دولت اسلامی می خواند و به همراه دیگر همفکران اصولگرای خود، هشت سال بر جزء و کل مقدرات ایران و ایرانی مظلوم سیطره ی تمام عیار داشتند، با لشکری از اعضای دولت و جماعتی دیگر از وابستگان اش، همه ی 31 استان کشور را در هم نوردید. احمدی نژاد در تمام این دیدارها، در یک طرفه العین (چشم بر هم زدن) صدها طرح عمرانی و غیر عمرانی را بدون کار مطالعاتی و کارشناسی دقیق و همه جانبه و بی آن که نگران تأمین بودجه و یا عوارض اقتصادی آنها باشد به تصویب رساند. طرح هایی که اکثر آنها هرگز اجرایی نگردید و بر سر دولت جدید آوار شد.

او در سخنرانی های یک طرفه و مونولوگی خود با مردمانی که ارادی و یا به اجبار اداری و یا در کادر وظایف تشکیلاتی خود  در محل دیدارهای عمومی وی حاضر می شدند، بیش تر، وعده های میان تهی می داد. برای مخاطبان اش که اغلب دانش آموزان کم سن و سال مدارس و نیز لایه های بی نوای جامعه و وامانده در هشت و چهار زندگی طاقت فرسای روزمره ی خود بودند، با گفتن عباراتی مانند «کی خسته است»  برنامه ی کودک اجرا می کرد.

احمدی نژاد به سبک و سیاق سایر اصولگرایان شعارمدار در شعار پراکنی و ایراد سخنان غرا علیه قدرتهای غربی، کم و کسری نداشت. او مانند برخی دیگر از اصحاب توهم، پیش بینی می کرد که کشورهای مخالف با هسته ای شدن ایران کنونی، عن قریب، رهسپار زباله دان تاریخ خواهند شد!

رئیس دولت های نهم و دهم بعد از انقلاب، که شیفته تریبون و آنتن های خبر رسانی بود و به پندار خود برای مدیریت جهان، نسخه مسیحایی می پیچید، ستایش از برنامه ها و سیاست های  هسته ای را به «قاب قوسین او ادنی»  رساند و هر روز به  زعم خود، برای مردم، خبر خوش هسته ای می داد. در حالی که هیچ یک از مخالفان و منتقدان اصل و فرع سیاست های رسمی هسته ای، حق  اظهارنظر برخلاف رویه موجود نداشتند. هم چنان که هنوز نیز میدان برای طرح دیگاه های دگراندیشان چندان بی خطر نیست. رئیس جمهور بر کشیده ی اصولگرایان اما هر جا با تنه ی رقیبان درون جبهه ای خود برخورد می کرد و منافع اش فرمان می داد، برای آنان خط و نشان می کشید و تهدید شان می کرد که با آفتابی کردن فسادهای ناپیدا کرانه ی مالی و اقتصادی شان، آنان را بیش از پیش از چشم ملت خواهد انداخت. برخی از خلایق به ستوه آمده از فساد مالی و تبعیض اقتصادی و تحقیر روانی و حیثیتی نیز برای کسی که خود را به دروغ مبارز علیه مافیای قدرت و ثروت می پنداشت، هورا می کشیدند. او در سفرهای خود میلیون ها عرض حال از مردمانی دریافت کرد که اکثر قاطع آن ها در نامه های خود از فقر، بیکاری و چاله چوله های معیشتی خود سخن رانده بودند.  

4- حسن روحانی گرچه کوشید با رفتارها و رویکردهای درون سفری سلف خود و برخی دیگر از صاحب منصبان فاصله گیرد؛ ولی سنت شعار- هلهله ی مقامات – برخی توده ها چنان در ضمیر ناخودآگاه دسته ای از حاکمان و محکومان این سرزمین  نهادینه شده که ترک آن عادات و آداب، نیازمند تحول بنیادین در ذهن و نگره ی آنهاست.

روحانی از این منظر که تیم همراه اش به خوزستان و هرمزگان ، نسبت به کاروان انبوه و پر خرج دیگران، عده و عده ی کمتری داشت و رسماً درب ادارات و مدارس را نیز برای کشاندن کارمندان و دانش آموزان به خیابانها و مسیرهای بین راه نبست  و خدمات اداری و کلاس های درس و دانش را به نفع استقبال های خیابانی مصادره و تعطیل نکرد، گامی به جلو برداشت. نرخ وعده های اش به مردم نیز به نسبت، پایین بود. همچنین در بازدید از خوزستان هرمزگان، از تصویب لجام گسیخته ی ده ها و صدها طرح بدون اصل و نسب کارشناسی و فنی و بی پشتوانه ی مالی و اعتباری، نیز، گویا خبری نبود.

به رغم این، چند و چون کردارهای روحانی و حواریون اش در بازدید از خوزستان، کم و کسری های اساسی نامیمون نیز داشت که می توان آن را بازتولید منش و روش برخی دیگر از اصحاب قدرت دانست.

جماعتی از مردم بار دیگر تحقیر را به جان خریده و در پی خودرو بازدید کننده، مسافت ها دویده و جست و خیز کردند تا نشان دهند که این پدیده ی چرکین شخصیت کش سودای از نفس افتادن ندارد.

افزون بر این، روحانی در سخنرانی عمومی خود، گاه جا پای دیگران گذاشت و در خصوص انرژی هسته ای، از کاربرد بعضی عبارات صرفا احساسی و شعاری علیه غرب دریغ نورزید و از زانو زدن غرب در برابر ایران گفت.

5- روحانی و دست اندرکاران و نهادهای زیر مدیریت وی، باید با سیاست های ویرانگر میراث اصولگرایان، وداع کرده و اهداف و روش های نامبارک پیشین را منهدم سازند. در مورد چرایی و چگونگی بازدید از مناطق نیز باید طرحی نو درانداخته و به رسم هایی که در تضاد با منزلت انسان ایرانی و یا برخلاف منافع میهن ماست پایان دهند. تعطیلی ادارات و مدارس، مداحی های بت پرستانه، عبور صاحب منصبان از خیابانها و ایستادن مردمان در معابر، چه واقعاً برای بیان محبت و یا برای تحویل نامه، و از سر و دوش یکدیگر بالا رفتن  و دنبال اتومبیل مقامات دویدن و آوردن ساکنان روستاها و مناطق پیرامونی به مراکز سخنرانی ، آن هم با هزینه های ملی، باید به کلی منسوخ گردد.

پرواضح است که بیان علاقه مندی افراد یک جامعه نسبت به زمامداران خود در اصل، باید معطوف به آگاهی ژرف، آزادی و اختیار کامل، بی نیازی، درون زا و قلبی باشد  و گرنه واجد هیچ ارزش اخلاقی، اجتماعی و دینی نخواهد بود.

همچنین چاپ هرگونه، عکس، پوستر، بنر، پارچه نویسی، تراکت که گاه حاوی عبارات متملقانه، و فراتر از ظرفیت فکری و رفتاری ممدوحان است و نیز  سایر ظاهرسازی های تبلیغاتی باید اساساً ممنوع گردد. دیدار عمومی با مردم باید در استادیوم ها و یا میادین خاص و در خارج از وقت اداری و آموزشی برگزار شود تا ذهنیت فرمایشی و تحمیلی بودن آن کم رنگ شود. روحانی باید تا آن جا پیش رود که با رویکردی ماندگار، از چاپ  و نصب عکس  و پوستر خود در سراسر کشور جلوگیری  کرده و از این منظر الگویی برای رهبران ممالک جهان سومی گردد.

سخنرانی رییس جمهور نیز باید براساس اهداف کلان تعیین شده از بازدید از مناطق و توجه به انتظارات عادلانه ی مردم آن محل متمرکز گردد. در این سخنرانی ها که البته نباید عریض و طویل و ملالآور باشد، لازم است بی مبالغه به بیان ظرفیت های درون استانی و معرفی استعدادهای فرهنگی  و اقتصادی مناطق و نیز یادآوری مشکلات و کمبودهای درون محلی پرداخت. پاره ای از زمان را هم باید به تشریح واقعیت های مثبت و منفی کشور و راهکارهای برون رفت از نابسامانی ها خرد و کلان آن اختصاص داد و  از همگان برای غلبه بر ازهم پاشیدگی ها درخواست کمک کرد. 

شایان یادآوری است که  اگر هدف از این سفرها، آگاهی بیش تر از پتانسیل های استانها و نیز اطلاع  از دردها و رنج های مردم و کمک به کاهش آلام آنهاست، رسیدن به این غایب، ربطی به گفتن حرف ها و یا شعارهای تحریک آمیز، ستیزجویانه و فریادهای مرگ خواهی برای دیگران ندارد. ضرورت حکمرانی خردمندانه این است که روحانی در همه جا آواز زندگی  سر دهد.

روحانی اگر برای نمونه به مفاد 227 هزار نامه ای که خوزستانی ها به او تحویل داده اند نظر کند خواهد یافت اگر نه گوییم در تمام آن نامه ها ولی با یقین می توان گفت که در اکثر معناداری  از  آن نامه ها، مردم در باب نیازهای انسانی و گرفتارهای معیشتی خود، گرانی، تورم، بیکاری، کمبودهای بهداشتی ، درمانی و آموزشی، امنیت، آلودگی هوا، اعتیاد، ناکارآمدی اداری و یا بعضاً در باب ممنوعیت های سیاسی و فرهنگی خود سخن گفته و آن عریضه ها، برهنه از بحث در باب انرژی هسته ای و زنده باد و مرده باد است.

برای دریافت نامه های مردم نیز باید راهکاری دیگر اندیشید، زیرا این شکل داد و ستد مطالبات مکتوب شده ی مردم، افزون بر تقلیل و لگدمال شدن شأن انسانی آنها، با منزلت حقیقی و حقوقی مقامات و افرادی که  مدعی اصلاح طلبی و یا اعتدال و تدبیر هستند و نیز با هویت تحول خواهی و خصلت اصلاح طلبی که بر پاسداری از جایگاه انسانی آدمیان استواراست، مغایر می باشد.

رسالت سترگ دولت مدعی راستگویی و درستکاری، و تدوین کننده ی حقوق شهروندی، مانند رسالت دولت مدعی اصلاحات و حاکمیت ملت و پاسدار حقوق بشر، تولید عزت، عدالت و آزادی برای همه ایرانیان است و نه کاشت ذلت برای آنان. به علاوه، روحانی شخصی بیگانه با تاریخ اسلام و راه و رسم مولا علی نیست. 

او نیک می داند که امام  پس از بازگشت از صفین، به بزرگ طایفه ای که پیاده در رکاب او که سواره بود حرکت می کرد. فرمان بازگشت داد؛ زیرا به تصریح ایشان: پیاده روی افراد در حالی که حاکمان شان سوار بر مرکب اند، برای حاکم بلا و برای مومن ذلت زا است. (نهج البلاغه، ترجمه ی زمانی، حکمت 328 و ترجمه ی فیض الاسلام، حکمت 314.)

همچنین امام به مردمانی که در شهر انبار پس از دیدن او، از حیوانات خود پیاده و دنبال وی با شادمانی جست و خیز می کردند، اعتراض نمود. انباری ها این رفتار خود را نشانه ی احترام به بزرگانشان می دانستند. امام اما سوگند یاد کرد که این کار برای زمامداران شما ارمغانی نداشته و دستاورد شما نیز در دنیا رنج و مرارت و در آخرت بدبختی است و این خسرانی بزرگ است که آدمی در این جهان به زحمت افتاده و این زحمت، کیفر اخروی نیز داشته باشد. (نهج البلاغه، حکمت 36)

برچسب ها:
خليل موحد

نظرات کاربران
م بيش از 11 سال قبل گفت:
درود بر استاد موحد
تحلیل جامع و شایسته ای است . امید است که سرمنشأ تحول باشد.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: