طراحی سایت
جستجو:

قصه کوتاه: ظَهرِ روزگار

شاهرخ تنگسيري

غُنچو گفت: خين قيت دادم!، گفتم چه زدي که خين قيت دادي رفيق، چيشات سي چه قبله و کُهبادن؟ يه پک نفس بري رو سيگار زر زد که تش تو فيلترش راس کرد. گفت: ظَهرِ روزگار!

تو دل خوم گفتم اي گُه تو اي روزگار از غنچو هم نِواگشتي.

سرم واگردوندم ديدم ميرسين کورو نبش دکون بن شمس سر فلکه شيشم بهمن تو چيش افتو  ويساده و شُپ ِ شُپِ عرقن، مث هميشه  يه رپته بليط اعانه ملي تو دسشن و تو دماغي بُنگ مي داد: عاني ملي، عاني ملي.  رفتم هِلش سلام کردم،  گفت: به، سلام آغي خوم، کُجي بوا نيسي، تونم پرسمون نمي کني، يلّا نِه، امشو ديگه بخت با خوت يارن يکي از تو دلش بکش. خنده م گرفت گفتم عامو ميرسين خبر نداري بخت و اقبال مو و تو مث همن بوا، فقط يکي مون مي بينينم، يکيمون نمي بينيم تا هر دوتامون زجرکُش روزگار بشيم . گفت حالا يکيش بکش خدا کريمن از صب گَه  تا حالا دوتاشم نفرختم امشو شووشن،  دلش نشکوندم، گفتم اختيار با خوت، مو خو پيش بخت و اقبال خوم ري سفيدم .  تبسم خِشي کرد و مثل کسي که غيرتش  ميون زمين و آسمون گير کردهايي پا او پا کرد سرش گرفت رو به آسمون و گفت: يا خدا ري سفيدمون کن. دوتا بليط دو تومني از دسته جدا کرد داد دستُم،  دوتا نووت دو تومني نهادم تو جيبش خدافظي کردم،  دلش خش شد و از ته دل مي خوند: امشو شووشن پا پِلنگو، جوابش دادم:  ها،  ميرسين خِشِشن پاپِلنگو...

به قول خالوم عباس تنها حُسن بليط اعانه ملي سي ما بدبخت  بيچاره ها رويا پردازي قبل از اعلام شماره سريال بليطن که باهاش مث ژول ورن تموم زمين و  هفت آسمون بسرعت نور طي مي کنيم و مصيبتش وقتين که چارشماره آخر بليطت مث تاريخ مرگت رو سنگ قبر نوشته ميشه و تو با يه دنيا آرزو وتلخي  ظَهرِ روزگار ميزارن تودل قبر و رو سرت سنگ  لحد مي چينن.

ارسال شده 9 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (1)

سيد قاسم ياحسيني:  با گذشت سن و نشستن برف پيري بر سرم، يک راز بزرگ را کشف کردهام که مايلم با شما خوانندگان در ميان بگذارم. راز ساده و پيش پا افتادهاي هم هست! در يک کلمه به شما عرض کنم که کتابِ خوبِ مطلق وجود ندارد! دقت بفرمائيد عرض نکردم «کتاب خوب» وجود ندارد، بلکه گفتم کتابِ خوبِ مطلق وجود ندارد...

ارسال شده 10 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

 بعد از دوندگيهاي بسيار زياد بالاخره سال 1400 زمين به ما تحويل داده شد و کار ساخت را شروع کرديم. فوندانسيون که تمام شد متاسفانه شهرداري پروژه را درست در حين بتن ريزي ستونها به بدترين وجه ممکن متوقف کرد و ما به اجبار چند ده ميليون بتن را توي بيابان تخليه کرديم. از آبان ماه سال 1400 تاکنون اين پروژه همچنان متوقف است و هر چه دويديم به بن بست رسيديم و به حال شهر و استانمان تاسف خورديم...

ارسال شده 12 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

حسين حشمتي: نگارنده بوشهر را به علت اين که ازقديم الايام جزء معدود شهرهائي است که اقوام  مختلفي همچون پيروان اديان و مذاهب الهي در ميان بوشهري هايي که اکثريت آنان را مسلمانان شيعه مذهب تشکيل مي دهند با مسالمت و امنيت زندگي کرده و  بدون هيچ مشکلي به فعاليت هاي اقتصادي و حتا مشارکت در امور فرهنگي مي پردازند،..

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

زيبا هوشيار: بوشهر را دوست دارم چون زادگاهم هست، چون ذره ذره سلولهاي بدنم، در گرماي طاقت فرسا، ولي دلنشين آن، در اتاقهاي پنج دري با سقف هاي بلند، در زير چرخش بالهاي پنکه، در انعکاس پرتو شيشههاي رنگين پنجرههاي مشبک، در کوچههاي تنگ و باريک و خاکي، در ساحل زيباي درياي نيلگون، و در باران سيلآسا با آن رعدهاي سنگين، رشد نمود.بوشهر را دوست دارم...

ارسال شده بيش از 3 سال پيش در اجتماعی ، نظر (0)

تصميم شورا کاملاً قانونی بوده. با توجه به استفساریه ای که آمده بود و تعیین بازۀ زمانی ده روزه، شورا تصمیم گیری بجایی گرفت که اگر گرفته نمی شد جای پرسش و اشکال بود. برای عزل شهردار شورای شهر صاحب اختیار است و  اگر انجام نمی داد باید پرسیده می شد چرا شورا انجام نداده و چه مشکل قانونی پیش می آمد...

ارسال شده بيش از 7 سال پيش در اجتماعی ، نظر (1)
گفت‌وگو با محمدامین قانعی‌راد درباره نقش مدارس امروزی
«اكنونِ» كودك در مدرسه از دست مي‌رود
نگار حسینی
ارسال شده بيش از 9 سال پيش در دیدگاه ، نظر (0)

 مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، اسلام دستور نداده ...

ارسال شده بيش از 11 سال پيش در سیاسی ، نظر (4)
صفحات: 1

آخرین اخبار

پربیننده ترین