طراحی سایت
جستجو:

خاطره ? اي از بازاريِ خوش ? نام بوشهر

سيامک برازجاني : در ايامي که در اتاق اصناف مرکز استان بوشهر در سمت مدير روابط عمومي مشغول به خدمت بودم چندين جلسه خدمت حاج مهدي جلودار رسيدم و با او از تاريخ بازار بوشهر گفتم و ايشان برايم نکته ? هايي ناب گفت.

ايشان از پينه ? دوزي در بازار بوشهر شروع کرده ? بود. يک ? بار به من گفت من تمام ثروت و اعتبارم رو مي ? دوني از کجا آوردم؟ گفتم حتما از کار و تلاش! گفت بله من همه اين ? ها را از اين دستگاهي که الان در ورودي مغازه ? ام گذاشته ? ام به دست آورده ? ام. در جلو   مغازه بسيار بزرگ جلودار يک دستگاه کفش دوزي مربوط به هشتاد نود سال قبل بود. زماني که مهدي جلودار وارد بوشهر شده بود با اين دستگاه کفاشي مي ? کرده. ايشان با افتخار به من مي ? گفت هر روز وقتي وارد مغازه مي ? شوم به آن نگاه مي ? کنم تا بدانم از کجا به اينجا رسيده ? ام.

براي پيشرفت در کار خيلي زحمت کشيد و عرق ريخت تا موفق شود. کسي بود که در دهه بيست و سي خورشيدي پوتين سربازي را به کفش تبديل مي ?? کرد و دستمزد خوبي مي ? گرفت.

يک بار گفتم شما هميشه با روي باز از مردم استقبال مي ? کني. گفت الگوي من شعري از عرفي است. حيرت کردم. پيرمرد خنديد و گفت فکر مي ? کني فقط خودت شعر بلدي؟ گفتم چه شعري الگوي رفتاري شماست؟ اين بيت را خواند:

چنان با نيک و بد عرفي، به سر بر کز پس مردن/ مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند.

حاج مهدي عزيز هم رفت. مردي بزرگوار بود که خود را و نان خود را و پيشرفت خود را مديون لطف و اعتماد مردم بوشهر و تلاش خود مي ? دانست. / ليدنيوز

ارسال شده حدود 1 سال پيش
صفحات: 1