حسن غلامي: سال 1362 که هيچ امکاناتي براي ديدن فيلم نبود، عباس و عبدالله؛ برادران خوبم، مرا با خود به جهاد سازندگي کنگان پيش علي مطهري مرد بزرگ فرهنگي آن روزگار و شاعر بسيار صميمي، براي ديدن فيلم «سفر سنگ» مسعود کيميايي با بازي جاودان سعيد راد بردند. علي مطهري فيلم را با چاي به ما نشان ميداد، پرده که سياه شد...
احمد عمويي: اندک شمار انسانهايي هستند که براي آرمان و انديشهشان از همه چيزشان ميگذرند حتي از خودشان، حاج حسن لاوري اينچنين بود، بيهيچ چشمداشتي براي ديگران قدم بر ميداشت و بيوقفه براي تحقق هدف و آرمانش ميجنگيد، حاج حسن لاوري اکنون در بستر بيماريست، ياد و نام آن مرد نازنين همواره در خاطر است، گاهي که او را فراموش ميکنم بر خود نهيب مي زنم که همچو او مگر چند نفر داريم؟
با آثاری از: مازيار اسدي/ محمود محمودي / بشير علوي / نوذر فولادي / دکتر غلامحسين اميني / حميد زارعي / غلامرضا حاجي نژاد / غلامرضا ابراهيمي
غلامرضا شريفي خواه:در شروع سينه زني در مسجد دهدشتي، ابتدا از اهالي محل در سنين مختلف يک «بُر» حلقههاي دايرهوار از سينه زنان تشکيل و با پيش خوان (سرخوان) آقايان شيرخان خالوزاده، يوسف فرهادي، با نوحههاي کوتاه شروع ميگرديد تا اين که نوبت به نوحهخوان اصلي زندهياد جهانبخش کُرديزاده معروف به بخشو، (بخشي) ميرسيد که وارد سينه زني شود.
رضا نکيسا: موسيقي اين شهر عجين شده با فرهنگ ديرپاي اين ديار تاريخي و کهن ميراثي است بس گرانبها که حفظ و اشاعه آن وظيفه ذاتي همه ساکنان اين ساحل غرور آفرين است. بايد تاکيد کرد که نميشود از موسيقي گفت و از اساتيد اين حوزه از جمله محسن شريفيان و آکا صفوي نگفت، هنرمنداني که با دانش موسيقيايي آنها توجه کمتري شده است.
حسن خطام اين کلام تاثير شگرف اين...
برادر جمپولوي (دوقلو) من (ابراهيم هوشيار) / علاقه و دلبستگياش به بوشهر را حفظ کرده بود (دکتر رسول هاشمي) / براي پرويز هوشيار عزيز ( دکتر رضا معتمد) / اسمي مترادف با فرهيختگيِ يک انسان و خادمِ امور فرهنگي، ادبي و هنري (حسين طالبي) / صحنه گردان جلسات بوشهريهاي مقيم مرکز (ابراهيم ميگلينژاد) / و خزاني ديگر در بوستان علم و هنر و انديشه بوشهر (خورشيد فقيه) / پرویز هم پرید (عبدالمجید زنگویی)/ ماجراي آن دوربين هشت ميلي متري (هاشم هاشمزاده)، سالهاي سخت و سختتر (فريده كاردانى)...
عليرضا مشايخ : مهمترين ويژگي البته در اين است که سفر بايد ما را به فکر کردن در مورد آنچه ميتواند در ما تغيير دهد دعوت کند و بنابراين اگر از مونتين بپرسيم که چرا اينهمه مسافرت کرده است؟ او پاسخ خواهد داد که من بخوبي ميدانم از چه چيز فرار ميکنم اما آنچه در انتظار است، را بايد ببينم!...
حميد آب آذر: پرويز گفت چهار _ پنج ساله بود که پدرش محدِ عبدوي جط در آن ماجراي معروف کشته مي شود. محد عبدوي جط از شورشيان و ناراضيان منطقه دشتي و بلوک بوشکان(بخش بوشکان فعلي) که عليه خوانين زمانه خود سر به شورش برداشته بود. روزي دشمنان وي را غافلگير کرده و در خانه کپري اش با شليک گلوله اي او را کشته بودند...
در سوگ احمد علي شرفي پيشکسوت موسيقي جنوب ايران
عندليبان را چه شد!؟
حسام حق پرست
هزاردستانِ موسيقيِ جنوب حالا بر صفحه ي نُت هاي جاودانه اي که ساخت و نواخت آرميده تا دوباره بنوازد و بخواند...
که صداي ساز استاد عليشرفي جهان را درازناي تاريخ نواخت و نوازش کرد!
عليشرفي و شرافتمنديِ سازها و آوازهاي دير و دورِ تاريخ و جغرافيايي که با خود به همه جاي جهان به ارمغان بُرد بيآنکه شرّ باشد؛شور پنجه هاي خيالياش
اسطوره ها و افسانه ها را موسيقيِ متن شد و ديرينهي ريتم هاي دِيره ها را کوباند؛مستانه و شورانگيز!
او دارد مي نوازد...
او دارد مي خواند...
و
گروهش را رهبري مي کند...
اثر ارجمند «واسموس در عقبنشيني» از سيديحيي حسيني، به دوراني تلخ، اما پر غرور ميپردازد، دوراني که رييسعلي به شهادت رسيده، پيکر مطهرش در انتظار انتقال به وادي السلام نجف است، و همرزم نامآورش، سردار جاودانه دشتي، خالو حسين پولاد هم با تن زخمي و پس از نبردي حماسي در کوه قزي، به غربت اسارت رفته، اما ديگر سران قيام نيز وضعي بهتر از اسارت ندارند...
بعد از دوندگيهاي بسيار زياد بالاخره سال 1400 زمين به ما تحويل داده شد و کار ساخت را شروع کرديم. فوندانسيون که تمام شد متاسفانه شهرداري پروژه را درست در حين بتن ريزي ستونها به بدترين وجه ممکن متوقف کرد و ما به اجبار چند ده ميليون بتن را توي بيابان تخليه کرديم. از آبان ماه سال 1400 تاکنون اين پروژه همچنان متوقف است و هر چه دويديم به بن بست رسيديم و به حال شهر و استانمان تاسف خورديم...
دکتر سعيد معدني : کتاب خواندن در دوره نوجواني ما (دههي 50) براي هرکس جوري شروع ميشد. برخي با ذبيح الله منصوري و امثالهم با کتاب آشنا ميشدند. بسياري هم مثل ما نوجواني را با آثار ر.اعتمادي، ميرسعيد قاضي، کوروس بابايي با رمان «امشب اشکي ميريزد» و... شروع کردند. در آن سالها کتابهاي «دختر خوشگل دانشکده من» و «شب ايراني» ر. اعتمادي بيشتر خوانده مي شد...
سالار شهنواز - فرزند جاودان ياد همايون شهنواز: حدود ظهر به بوشهر رسيدم و مستقيم به ميدان ريسعلي دلواري رفتم. حال و هواي شهر برايم جالب و ديدني بود. ظهر روز جمعه در خرداد ماه هوا به شدت گرم ولي درخشش آفتاب، آسمان نيلي رنگ، امواج دريا، زيبايي ساحل بوشهر بسيار مسحورکننده بود. آنچنان که متوجه گذشت زمان نشدم. پياده در حاشيه ساحل مي گشتم و ميرفتم و از اين منظره بي بديل عکس مي گرفتم...بر سر مزار مرحوم پدرم فاتحه خوانده و با يادي از دلاوريهاي «دليران تنگستان» به موزه رئيسعلي دلواري سري زديم...
دکتر عبدالرحيم مهرور: بوشهر شبه جزيرهاي در جنوبيترين خاک ايران زمين همسايه بحرين، قطر و عربستان همراه با گرمي و شرجيهاي خليج فارس با آبهاي نيلگوني که روزي خروشان و روزي ديگر آرام، خروشان از اينکه هستيم در کنارش و آرام بخاطر فرهنگ غنياش. بوشهر شهر آواها و نواها که سرآمدش جهانبخش کُرديزاده (بخشو) با صدايي دلنشين و جاودانه اي که همگان مات و مبهوت اين صوتند...
محمد لطفي: در انبوه دردهاي پنهان و آشکار، و عبور ثانيه ها، در هجوم انبوه اندوهان روزمرگيها، آرام از کنار مواردي مي گذريم که هر کدام خود از اساسي ترين نيازهاي جامعه شهري است، در مييابي بين ما و حداقل خواستههاي يک شهروند چقدر فاصله افتاده است، يادمان مي آورد چه آسان به نبودن ها عادت کرده ايم، چه آسان از کنار ابتداييترين نياز ها عبور مي کنيم.
در اين شماره نسيم جنوب با توجه به نقش و جايگاه شادروان رضا ماهيني که از نسل دوران طلائي فوتبال بوشهر بود، به طور ويژه و از زواياي مختلف، پذيراي مطالب و سوگنامه دوستان و همبازيها و ورزشنويسان بويم، تا اداي احترامي کرده باشيم به ورزشکاراني که با وجود محروميت وکمبودها، خاطرات زيبا و به ياد ماندني را براي مردم بوشهر رقم زدند...
محمد لطفي: بوشهر شهر زاد و زندگي، ديار ناخدا و جاشو و گلاف، خويشاوندان همه درياها، تو را شراع کشيده ايم بر گستره درياي بيکران عشق در هم آوايي ني مه ها و زخمهاي تاريخي ات که از همه بوي افتخار مي آيد، بوشهر شهر من، سمفوني بي مثال رنگ و نور باد و معماري جادوئي درون گرا و برون گرا که هر رهگذري را با سحر انگيزي جاودان مغناطيسي ات به تماشاي راز غريب خود فرا مي خواني..
ابراهيم مهدي زاده: مجيد چاهي بخش يک استثناء بود. او همه را مي ديد. اين ديدن، به گمان من يک فروتني ذاتي بود. بعدها دانستيم که اين اطلاعات نيز از دريافت ها و نتيجه نشست و برخاست او با دبيران مدارس بزرگسالان و بنيان گذار باشگاه که خود روزگاري دبير ورزش آموزشگاه هاي استان بوده...
محمد لطفي: هنرمندي عاشق که روياهايش با ابرها و بادهاي موافق بر دل شراعي به قدمت تتاتر، و نام ازلي هنر نشست تا همچنان در دريا و با دريا بماند. شوريدگي منصور را حتي بادهاي شمال و قوس مي دانند وقتي اين اواخر خودش را به زحمت به دريا مي رساند، تا به آرامش برسد، او شهنامه اي از واژگان و حماسه هاي جاودان اين آبراهه بين المللي بود...
عباس شاهپيري: شايد زيباترين و ساده ترين جمله اي که مي شود در مورد منصور بهرامي گفت اين است که منصور بهرامي خودش بود، يعني هيچ وقت توي زندگي و توي حرفه هنري نخواست جاي کسي باشد و يا اداي کسي را در بياورد، به همين خاطر هم بيشتر دوست داشتني بود...
نجف آهوچهر هم آسماني شد (عبدالمجيد زنگويي)، کي رفتهاي زدل که تمنا کنم تو را (عبدالحسين کنين)، گنجينه اي از فرهنگ و ادب (علي دباش)، به شاگردان خود آيين مهرورزي آموخت (حسين رنجبر)، بدرود رفیق شفیق ما (خلیل موحد)، به ياد دوست که چه با وفا بود (محمدرضا دباش) ، در رثاي استاد نجف آهوچهر؛ عزيز و با يادماندني (اسماعيل منصورنژاد)، معلم، روزنامه نگار و نويسندهاي با لبخند هميشگي (عالي بازدار)
حسين نوري فيروزي: در يکي از زمستانها به چشم ديده بودم که چگونه عبدو با يک دست که چماق خيزراني با آن حمل مي کرد توانسته بود سه لوک مست با پوزه اي کف آلود که باهم درگير شده بودند را پس از يک ساعت درگيري از هم جدا کند. آن شب عبدوي جت که به او کُل دست هم مي گفتند...
فرشيد جان احمديان:چقدر زود ربع قرن گذشت و هزارمين شماره «نسيم جنوب» منتشر شد. براي ما که از اولين سالهاي انتشار اين نشريه مطالبمان را در آن چاپ ميکرديم گذشت بيست وپنج سال چيزي جز افسوس از عمر رفته چيزي باقي نمانده است...
عليرضا مشايخ: بيست و پنج سال از آغاز به کار هفته نامه «نسيم جنوب» مي گذرد. اگر چه در جهان ايراني استمرار براي هدف، عادتي مرسوم نيست، استمرار در جهان مطبوعات ايراني امري نادرتر است! براي پاسخ به چرايي و چگونگي اين استمرار بيست و پنج ساله، به دو مطلب مهم بايد توجه کرد: نخستين مطلب در فهم ازمطبوعات نهفته است و دوم شخصيت پديد آورنده يا پديد آورندگان!...
دکتر جعفر حميدي : به هستن مي انديشي؟ پس هستي. به بودن مي نگري پس خواهي بود. به گذران زمان مينديش، که زمان ناپايدار است و تو مي خواهي که پايدار ماني. تسلط تو بر جهان است يا تو بر جهان مسلطي؟ عشق را مي شناسي يا نه؟ اگر مي شناسي بر جهاني و اگر نمي شناسي جهان بر تُست، مي داني که بايد هر روز به نوروز بينديشي، نه تنها بر يک روز که يک روز تنها نوروز نيست و همه روز براي انسانِ فکر انديش نوروز است...
محمد لطفي: بوشهر، شهر افسانهها خويشاوندان همه درياها، نامش شراع کشيدن بر درياي دلدادگي است براي تک تک ما. بوشهر، ترکيب بيمثال رنگ و نور و باد با معماري جادوئي درون و برون گرا هر رهگذري را با سحرانگيزي خود با جادوي مغناطيسياش به تماشاي شاهکار معماراني فرا ميخواند که خانه را تنها براي تن فرسايي نساختهاند، بلکه انتظاري روحاني از آن داشتهاند.معماري ما مانند موسيقيامان آن گونه زيباشناسانه است که در کلام نميگنجد، هارموني بيبديلي از نقش انسان و طبيعت در کنار هم. معماري ما مانند تبار ما بر آمده از تاريخي آکنده از رنج و تلاش است...
علیرضا مشایخ: مقصدم شهر «سی ین» در هفتاد و هشت کیلومتری فلورانس است و مسافرت تقریبا یک ساعت و نیم طول خواهد کشید. وقتی می رسم نم نم باران شروع شده و چه بهتر! ایستگاه در درهای نزدیک شهر قرار دارد. از یکی از دروازههای شهر که هنوز ساختار قرون وسطایی خود را با دیواری بلند حفظ کرده وارد شهر می شوم...
دکتر سعید معدنی: انسان همیشه در جست و جوی جاودانگی بوده. به همین خاطر انسان قدیم در اسطورهها و افسانهها به دنبال "چشمه حیات" یا "آب زندگانی" بوده تا عمر جاودان به دست آورد. انسان به مرور زمان متوجه شد که نمیتواند به چنین چشمهای دست پیدا کند به همین خاطر به جای چشمه حیات "جاودانگی" را در دانش، هنر، ادبیات جست و جو کرد. به عبارتی به دنبال این رفت که نام خودش را در این سه حوزه ثبت کند...
محمد لطفی: به آن ها که آفتاب، نامشان را عشق مي خواند بر گلهاي سرخ کاغذي در هر طلوع و غروب، آنها که حس افتخار مي دوانند در رگارگ هر ايراني وقتي همه تن ابر شدند و باريدند بر تاول زخم هاي مردمان و ما تمام پنجرههاي بوشهر را دهان ميشويم درکوبش بيامان قلبها...
دکتر ابراهیم حیدری : با توجه به ماهیت پویای مناسبات، شرایط و ضرورت های بهبود سطح زندگی و اندیشیدگی و همچنین ماهیت چند بعدی زندگی انسان امروزی نمی توان هیچ کتاب یا رخداد بشری را منحصراً به عنوان تاثیرگذارترین پدیده بر زندگی فردی یا جمعی نام گذاشت. همچنین پدیدهها و رخدادهای واقعی از جمله آثار مکتوب مهم و فراگیر به مثابه عناصر بستری رودخانه حیات فکری، علمی، اجتماعی و فرهنگی بشر...
خالق ماجدی : من از کلمه "ناپایداری" فهمی متفاوت نسبت به نحله های پوچی گرا و نهیلیسمی دارم چون که در آن مکاتب فکری، احساس گیر افتادن در یک بن بست و پوچی محض، نفس انسان را بند می آورد و آدمی دچار روزمرگی و تکرار می شود و آدمی تبدیل به موجودی منفعل و عاملیت و فاعلیت خود را فراموش می کند...
دکتر محمود دهقانی: پس از پایان دبیرستان در مدرسه ایرانی دوبی، برای ادامه تحصیل کشور زیبای اسپانیا را برگزیدم و در مادرید جاگیر شدم. شهری که مهندسان ایرانی پس از روزگار یورش اعراب به سه کشور مصر، ایران و اسپانیا، در روزگار فلیپه دوم و گزینش مادرید برای پایتخت به جای شهر "تولدو"، قنات ها و کاریز شهر را در چند کیلومترساخته بودند...
حماسه حق پرست: این که دمّام، با کُدامین غُراب و بوم ِ شراع ِ بَرکشیده ای یا با کدام کَپتان کشتی آهنین و با چند صد اسب بخار از آن سوی زنگبار و ملیوار و بومیان ِ کُدام پهنه از درازای قاره ای دیگر و دقیقا در چه زمانی به بندر بوشهر رسید و در خانه و کاشانه ی سرنشینان ِ غیربومی سُکنا گزیده در محلات مجاور و چسبیده به ساحل و آبی ِ دریا و البته دم ِ دست ترین نقطه به تجارتخانه های شهر جای خوش کرد برای وقت و زمانی مناسب؛ چندان محل مجادله و موضوع مباحثه ی این نوشتار نیست!...
مسعود شكوهي: حاج حسین خمیسی هم آسمانی شد. به همین سادگی و در ناگهانیترین شکل... غلبه اندوه این خبر در تمام جانم رسوخ کرده و تمام تاب و توانم را حتی برای تسلی دادن سلب کرده است. درک دوری ابدی از دوستی دیرین که بیش از سه دهه چون برادری بزرگ و دلسوز به من نزدیک بود، بسیار دشوار است، اگر نگویم که غیر ممکن است...
امیرحسام حق پرست: بوعلی در "قانون" به جوانب درمانی موسیقی پرداخته و با "جوامع علم موسیقی" در "شفا" مبانی و موسیقی شناسی ایرانی را شرح می دهد. به نتیجه ی جسمانی و روانی موسیقی برای نوزادان و تعادل در نبض و رابطه ی آن با نغمات و ریتم در موسیقی اشاره می کند: "نبض؛ ضربان متوازن و متناسب موسیقایی دارد." نبض با نظم را مختلفِ مرتب و نبض بی نظم را مختلف نامرتب می نامد!..
دکتر عبدالرحیم مهرور : زنده یاد روانشاد پرویز ابراهیم زاده برادرى كه با او سالها كوچه پس كوچه ها ى محله شكرى با هم زندگی را مشق می کردیم، هر چند دست تقدير سرنوشت درابتداى انقلاب از همديگر جدايمان كرد و در غربت (آلمان) روزگار تنهايى را سپرى كرد، اما هیچگاه زمان و مکان نتوانست بودن های پرویز را حوالی زندگی، حوالی شکری وعطر بی مثال رفاقت های آن روز ها بگیرد ازما، مگر میشود شوخ طبعی و مهربانی پرویز را از خاطر برد؟..
آخرین اخبار
- در آستانه دولت جديد، هزار آرزوي بر زمين مانده داريم
- طارمي ميخواهد دِين خود را به فوتبال بوشهر ادا کند
- دموکراسي در تصدي مسئوليت
- جوانان نگرانند که صدايشان شنيده نشود و مطالباتشان ناديده گرفته شود
- کافه موسي و علم کوتي در بوشهر
- سعيد راد هم رفت
- يافتن آن شصت درصدي که نيامدند
- چالشهاي پيش روي رئيسجمهور پزشکیان
- ضرورتهاي توسعه استان بوشهر در دولت دکتر پزشکيان
- دلنوشته اي براي حسن لاوري؛ فعال سیاسی و روزنامه نگار بوشهری
- پژوهشگر و لغتشناس برجسته جنوبي درگذشت
- ویژه انتخاب دکتر پزشکیان به عنوان رئیس جمهور ایران
- انتخاب پزشکيان؛ فرصتي براي آشتي ملي
- جايگاه معلم در جامعه خدشهدار شده است
- سپاس از کساني که آموختند و آموختن را ياد دادند
پربیننده ترین
- به مسئولین خواب زده بفهمانید که مردم مشخص می کنند که کدام فیلم لیاقت اکران را دارد
- عالیشهر منطقه ای مناسب برای سکونت
- داریوش سوم و مارادونا در ناپل
- سال ها معلمی و خاطرات تلخ و شیرین
- عکس هائی دیدنی از سریال به یاد ماندنی دلیران تنگستان
- نتایج انتخابات شورای اسلامی بندر بوشهر
- عکس های دیدنی از زندگی رئیسعلی دلواری
- برازجان، راه آهن و نگاهی به ادعاهای نمایندگان دشتی و دشتستان
- محرم و سینه زنی سنتی در بوشهر
- پاسخ شورا بعد از ارائه پاسخ کتبی شهردار
- گزارش تصویری مراسم تقدیر مجمع اصلاح طلبان و ستاد انتخاباتی محمد باقر سعادت از شکوه حضور مردم
- هفته نامه نسیم جنوب شماره 746
- طرح میدان انقلاب بوشهر، ریشخند یا نوآوری در معماری
- گزارش خبری و تصویری از گردهمایی معلمان استان بوشهر به مناسبت روز جهانی معلم
- ادبيات به راستي خود زندگي است